!قهرمانی دیگر به اسارت کشیده ش…

!قهرمانی دیگر به اسارت کشیده ش…

قهرمانی دیگر به اسارت کشیده شد!

هم‌میهنان و آزادگان درود

مبارزه و دستگیری محمد خداپرست، معرف به محمد نیشابوری، نکاتی مهم در بر داشت که نشان دهنده شروع نحوه مبارزه نوینی با جمهوری اسلامی است. بر اساس روند سرکوبها، دیگر چیزی به نام “مبارزه مسالمت آمیز” یا “خشونت پرهیز” واقعی نداشته و مسیر تحولات از «مقاومت و تحمل» به «مبارزه تا نابودی» در حال تغییر است. به گونه ای که مبارزه مردم برای آزادی و حق حاکمیت بر کشورشان بسوی “انقلاب” بزرگ پیش میرود.

آنچه از مبارزه تا دستگیری محمد نیشابوری میتوان درک و آموخت، نحوه کنش و واکنش این قهرمان مردمی در برابر ظلم و ستم حاکمان است. مردی که شاید مطالعات آنچنانی در زمینه جامعه شناسی، فلسفه سیاسی و حتی تجربه سازمانی نداشته، ولی آموزگار راستین است در تدریس درس مبارزه با استبداد حاکم بر کشورمان.

در کلیپی که از آخرین مبارزه او- پاره کردن بننر خامنه‎ای، مشاهد میشود، او از ملاقاتی که با یکی از خانواده‎های زندانیان، امید فتحی، داشت برمی‎گشت. او بجای اینکه کلیپی، کنفرانسی، پیشینی یا مطلبی کوتاه در باره امید بنویسد، مبارزه را به خیابان و میدان آورده و پیامش را به ظالمان چنین میده؛ ” من هم پاره‎ات میکنم خامنه ای، این عکست رو پاره میکنم، این ریشتو پاره میکنم تا امید را بازداشت نکنی. … این کار را کردم که امید را بازداشت نکنی”.

این تحول تازه‎ که در مبارزات مردم علیه نظام در حال شکل گیری و گسترده شداند است و آثار و خبرهایش را از این سوی و آن سوی کشور میخوانیم و مشاهده میکنید، شروع تغییر نحوه مبارزات مردمی با نظام  استبدادی است. پیامی که این مبارزان میدانی برای استبداد حاکم دارند این است؛ “میزنی میزنیم، بکُشی میکُشم، آمده ایم تا به پایانت برسانیم”. دیگر انتصابات، بازی خیمه شب بازی و انتخاب بین بد و بدتر تاثیر گذار نیست.

مبارزان میدانی متولد شده اند و از تکنوکرات های لاف زن داخل و خارج کشور هم گذار کرده اند. این است مزیت و برتری این مبارزان بر مبارزان پیشین، گذار برای “رسیدن” و آماده پرداخت هزینه و گرفتن انتقام خون قهرمانان شان از حاکمان.

وقتی که محمد نیشابوری درخواست میکند، از مردم ایران میخواهد، نه از رهبر، نه سازمان عفو بین الملل، نه سازمان ملل و نه از نهادهای بین ‎المللی دیگر. او با صدای لرزان و التماس کُنان، از من و تو میخواهد که به فکر امید باشیم، به فکر زن و بچه امید باشیم. این است تغییر روش مبارزه، اتکاء کردن به خود، نه به ترامپ، نه به این و نه آن. اتکاء به قدرت خود و ایستادگی در برابر ستمکاران و مبارزه تا نابودی آنان، نه التماس و نه درخواست بخشش!

هم‌میهنان  “اشک کباب موجب طغیان آتش است”، شرم بر ما باد، اگر از جانیان و تبهکاران نظام جمهوری اسلامی درخواست آزادی فرزندان شایسته، شجاع و آزادمنش میهنمان را بکنیم!

بیاییم آزادی محمد خداپرست و دیگر زندانیان سیاسی را بجای اینکه در شبکه های اجتماعی فریاد بزنیم، بجای تهیه پتیشن و گرفتن لایک از این و آن، بر در و دیوارهای افسرده شهرها، امضاء‌هایمان را بگذاریم . آزادی تمامی زندانیان سیاسی را دهان به دهان بگوش همگان برسانیم. بیاییم به جار رفتن در مقابل سفارتخانه ها، به داخل آنها رفته و فریاد “نابود باد جمهوری اسلامی” را در آنجا سر دهیم.

زندانی سیاسی وقتی آزاد می گردد، که جرمی به نام جرم سیاسی دیگر وجود نداشته باشد. گام نخست برای رسیدن با این خواسته انسانی، زمانی برداشته خواهد شد، که جمهوری اسلامی دیگر وجود نداشته باشد.

بیایید به جای “نه به جمهوری اسلامی”، پا را فراتر بگذاریم و فریاد نابود باد جمهوری اسلامی را سر دهیم، وقت انقلاب است. وقت آن است که “اتحادمان” را بر روی نابودی نظام ضدانسانی و ضدملی جمهوری اسلامی متمرکز کنیم.

باید به حاکمان ظالم و انسان کُش که به جان و ناموس و مال مردم دست‌اندازی کرده‌اند، ثابت کنیم که پس از این، آناند که از خشم مردم خواب آرام نخواهند داشته.

زندانیان سیاسی، از محمد نیشابوری تا زینب جلالیان، با جرمهای ساختگی، قهرمانان به یاد ماندنی همچون پوریا بختیاری، بهشتی و… که در صحنه مبارزه ماندند و در مقابل شکنجه گران مقاومت کردند و بر نفی نظام تاکید کردند، اسیر و کشته شدند تا مردم بترسند و در مقابل استبداد لجام گسیخته سر تسلیم فرود آورند، چه مُتوهمند این جانیان و تبهکاران!

هم‌میهنان آزاده، استراتژی و تاکتیکهای مبارزه تغییر کرده، باید از خود و دیگر قهرمانان در مقابل سرکوبگران دفاع کنیم. نظام ضدانسانی و ضدملی جمهوری اسلامی، سرکوب را بر مردم ایران تحمیل میکند، ولی این مردم قهرمان ایران است که با هوشیاری، سایه ترس و وحشت نابودی را بر دل حاکمان خواهند افکند.

«نابود با جمهوری اسلامی، این مظهر ظلم، خفت و خواری بشری»

اکبر کریمیان

۲۰ خرداد ۱۴۰۰

1- آخرین کلیپ محمد خدا پرست

!خمینی پدیده تاریخی که ایران ر…

!خمینی پدیده تاریخی که ایران ر…

خمینی پدیده تاریخی که ایران را ویران کرد؛ بمناسبت سالروز ورود خمینی به ایران!

بررسی تاریخی هر “پدیده‎ای” از این نظر مفید است که به ما کمک میکند تا چگونه شکل گیری و تا چه حدی بر مردم یک جامعه تاثیر گذاشته است را، درک کنیم.

در این بررسی چند خطی، سعی شده که نشان داده شود چه عوامل و جریاناتی در بوجود آمدن «پدیده ای  به نام خمینی» نقش داشته اند. بدون هیچ شک و تردیدی، با تاسف بسیار باید اذعان کرد که بازنده بزرگ و صدمه دیده اصلی این “پدیده”، مردم ایران بوده اند. مردمی که با چند قرن توهمات، قصد داشتند ، راهی که ملتهای دیگر با تلاش و رنج های بسیار طی قرنها پیموده‎اند، آنان یک شبِ بدان دست یابند!

12 بهمن، سالروز ورود خمینی به ایران، سالروز یکی از این پدیده ها است. این پدیده تاریخی، ورود خمینی به ایران، چنان مصیبت بار بود که تمام کسانی که جاده صافکن و بستر ساز جایگاه او بودند، در همان ابتدای روی کار آمدن این “پدیده”، نتیجه خدمت شان را یا در زندانها و یا در بالای چوبهای دار او دریافت کردند.

“پدیده خمینی” در شرایطی که آرزوی “داشته های بزرگ” در گوش و جان مردم پیچیده و گره خورده بود، بوجود آمد. انگار او همان “دروازه  تمدنی” موعودی است که سالها مردم ایران منتظر عبور از آن بوده اند. مردی که قرار است “دیو” را بیرون کند و “رفاه مفت” را به خانه های آنان بیآورد!

وقتی او بعد از سالها دوری از وطن پا بر خاک ایران نهاد، بدون هیچ تردیدی با همان حماقتی که بعدها بر همگان آشکار شد، بیان کرد که؛ “هیچ احساسی از بازگشت به وطن ندارد”(1). اما میلیونها ایرانی در خوشآمد گوئی به او، در جلویش صف کشیدند!

مارکسیستها هم در ساختن جایگاه “خمینی”، که به یک پدیده منحصر بفرد تبدیل شود بی نقش بسیار نبودند. به جرات میتوان گفت  که دفاعیات گلسرخی و کرامت دانشیان در دادگاه نظامی که سالها قبل از انقلاب 57 برگزار شده بود، یکی دیگر از عوامل سازنده جایگاه خمینی از 56 به بعد بود. وقتی گلسرخی، “قهرمان” مارکسیستها در دفاعی خود گفت؛ “اسلام واقعی همواره دِین خود را به خلق‎های جهان ادا کرده است …”، “… حسین شهید بزرگ خاورمیانه” و “علی ….”، موجب توهمی در ذهن مردم شد که اسلام را پله نخست برای رسیدن به آزادی و رفاه ببینند. گفتهای این رهبران و قهرمانان مارکسیست-لنینستی (2) چنان در ذهن جوانان آن دوره جای گرفت که سالها بعد، با چشمان بسته در مرداب متعفن توهمات کشانده شدند و تا کنون با مصیبتهای آن، مردم ایران دست پنجه نرم میکنند.

“نو اندیشان دینی” از اسلام و شیعه گری، با شعارهای زیبا و توخالی، که بعدها معلوم شد، معجون “انقلابی” ساختند. همین معجون انقلابی بود که در ظرفهای اسطوره‎ای همچون “فاطمه”، “ابوذر” و “علی” و بسیاری دیگر، ریختند و به مردمی که بدنبال یکباره “مترقی” و “اقای جهان” شدن بودند، خوراندند(3)!

در این میان، در جهان دو قطبی شرق و غرب، سازمانهای امنیتی و فرهنگی نظام شاهنشاهی برای کنترل چپ ها و جلوگیری از روند نفوذ همسایه شمالی و اعضا و هواداران حزب توده در نهادهای اجتماعی و فرهنگی، دست مذهبی ها و نمایشهای “فرهنگی” شیعه گران، که تنها نهادهای فعال اجتماعی و فرهنگی بودند، را در سطح وسیعی باز گذاشتند. در این فضای باز بود که آنان توانستند بستر رهبری “اسلام انقلابی” را در جامعه ایرانی بسازند.

فضای “خمینی شدن” در شرایطی بوجود آمد که غرب بدنبال محدود کردن شرق و شرق در تلاش حذف غرب از ایران بود. در تلاطم های جنگ سرد بود که برژنسکی با طرح ایجاد کمربند سبز(4) و ضرورت به اجرا در آوردن آن، نیاز به عنصری نظیر خمینی را بوجود آورد.

 

تنها در کمپ “اپوزیسیون” نظام شاهنشاهی نبود که چرخ بخت این پدیده “یکتا تاریخی”، خمینی، به سرعت بچرخش در آمده بود. با فشار امریکائیان (5) توسط ژنرال هایزر و سالیوان، که تبدیل به یک نماینده سیاسی تام الاختیار آمریکا در ایران شده بودند، پروسه انتقال از نظام پادشاهی به “جمهوری” رقم زده شد. کار بجایی رسیده بود که ژنرالهای ارتش شاهنشاهی، در زمان حضور شاه در ایران، با سفیر امریکا و ژنرال هایزر ملاقات و مذاکره میکردند، تا سیاستهای ابلاغ شده از امریکا را به اجرا درآوردند! در واقع ارتش شاهنشاهی، قبل از خروج شاه از ایران، تسلیم اراده امریکائیان برای پذیرش وزیر موقت خمینی شده بودند، تا پروسه “گذار” بدون خونریزی به انجام برسد!

توسط این جاده سازان و ساقیان “معجون انقلاب”، “مرد دیندار-آیت الله خمینی” به جائی رسید که مردم ایران او در ماه ببینند! مردم ایران به این نتیجه برسند که با دعا فقرا از فقر رها میشوند، جامعه به آزادی میرسد، با “اقتصاد اسلامی” آب و برق مجانی میشود و در یک کلام؛ با دعای “آقا”، یک شب ایران آباد و مردم در ناز و نعمت غرق خواهند شد. اما بعدها فهمیدن که در پس دعا خمینی “اقتصاد مال خر است” و مردم بردگان ولی فقیه.

حال این ما هستیم که وارثان این پدیده شوم تاریخی هستیم و این ما هستیم که اثر آنرا باید از کشورمان بزداییم. در شرایط موجود، این مهم امکان ناپذیر است، مگر بتوانیم «بهم بپیوندیم» و برای رسیدن به یک ائتلاف یا کنگره ملی کوشا باشیم.

برای رسیدن به یک نظام دمکرات ملی، اولین گام  “گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به بسترهای یک نظام دموکراتیک ملی” است. راهی نیست جز با هم بودند و با هم نظام ضدانسانی و ضدملی را از پا درآوردند.

آباد و سربلند باد ایران و ایرانی

با مهر

اکبر کریمیان

12 بهمن 1399

1- مصاحبه با خبرنگاران در موقع بدو ورود به ایران

2- دادگاه گلسرخی و کرامت دانشیان https://www.youtube.com/watch?v=jyvjhUsJyNg

3- علی شریعتی و دیگر مذهبی های “انقلابی”؛

الف) https://www.youtube.com/watch?v=LoEaA1ikmSY

ب) https://www.youtube.com/watch?v=mFLWc0ZIPdQ

4- سیاست کمربند سبز برژنسکی؛ https://www.tribunezamaneh.com/archives/125041

5-  نقش امریکا، هایزر، سلیوان، … و کارتر

الف) https://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-36431160

ب) https://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/feb/11/us-general-huysers-secret-iran-mission-declassified

همایشِ بزرگداشتِ دادخواهیِ آبا…

همایشِ بزرگداشتِ دادخواهیِ آبا…

همایشِ بزرگداشتِ دادخواهیِ آبانِ خونین

من هم فرزندِ کسی هستم: پویا بختیاری

همایشِ سراسریِ نهادهای دموکراتیک ملی برای همبستگی میهنی و بزرگداشت خیزشِ خونینِ آبان ماهِ 98

خیزشِ دلیرانه آبان 98 مردمِ ایران ریشه در ناشایستگیِ، تباهی، تبهکاریها و تاراجگریهایی سران و دست اندرکارانِ رژیمِ اسلامی دارد.

خیزشِ آبانِ 98 بخشی از جنبشی بود در راستای آوردگاه های دادخواهی و آزادیخواهی مردمانِ ایران برای رسیدن به آزادی، دموکراسی و فرمانروایی بر کشورشان؛ خیزشی که همه ی گروه های مردمی را در سرتاسرِ کشور بزرگِ ایران دربر گرفت.

فراگیر بودنِ این خیزشِ مردمی، در بیش از ۲۹ استان در سراسرِ ایران، رژیمِ اسلامی را برآن داشت که بگونه ی دِهشتناکی این  خیزش را سرکوب در زمانِ کمتر از سه روز هزاران تن را کشته، آسیب دیده و زندانی کند. دامنه ی این سرکوبِ دِهشتناک، شوربختانه همچنان در اعدام و دادن فرمانهای بلند مدت زندان بر فرزندانِ شایسته ی مردم، همراه با بکارگیری انواع شکنجه و باری سنگین سربارشان گردانیده اند. (متوجه نشدم)

آگاه هستیم که در این سرکوبِ دِهشتناک بیش از 30 کودک، هزاران کشته و آسیب دیده، هزاران دادخواه بازداشت شدند و سدها تن از کوشندگانِ سیاسی، مدنی و دگراندیشان همچنان در زندانها جمهوری اسلامی دربندند.

رژیمِ ضدانسانی و ضدملی جمهوری اسلامی، در پیِ جنایتهایش چه در آبان و چه  پیش از آن در زندانهای هراسناک خود زیرِ دردناکترین شکنجهها و در راستای فرمانبری مردم با به زبان آوردنِ دروغین، چونان پهلوان نوید افکاری را به دار آویختند تا بتوانند ترس را بر روان و جان مردم فرو نشانند هستی و ماندگاریِ پلیدِ خویش را مانگار گردانند.

رژیمِ اسلامی در چالشهای خودساخته  فرو افتاده و دیگر توان گذر از آنها را ندارد. این رژیم برای رهاییِ خود راهی جز سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام ندارد. ما هم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی  جز گذرِ دلاورانه و جانانه از این رژیم، راهی دیگر نداریم.

این رژیم در کابوس سرنگونی دچار گشته است. برای رسیدن به هدف نهایی، همه ی نیروهای دموکراسی خواه میهنی، می بایست به هم بپیوندند تا توانِ سرنگون کردنِ این رژیم پلیدِ و ویرانگرِ را بدست آورند. ما راهی جر بهم پیوستن برای «گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به بسترهای یک نظام دموکراتیک ملی» در پیشِ رو نداریم.

ما از همه ی نیروهای دموکرات برانداز و گرایشهای ملی و مردمی درخواست داریم تا با پشتیبانی از این همایش که از راهِ سامانه ی پیوندگیریِ زوم برگزار می شود، حضور بهم رسانند تا در راه رسیدن به آزادی و برپاییِ دموکراسی در میهنمان، همگام همراه شویم.

ما از همه ی گروه های آزادیخواه و دادخواه درونِ میهنِ بازهم مانده دربند که خواهان گذار از رژیم اسلامی هستند پشتبانی می کنیم و کارِزارشان را ستایشگر، سپاسگزاریم.

پیروزی ما در گِروِ همبستگی و ساماندهیِ برای «گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به بسترهای یک نظامِ دموکراتیک ملی» است.

پاینده و سربلند باد ایران و ایرانی

۱۶ آبان ۱۳۹۹ خورشیدی

نهادهای به هم پیوسته:

‎نظام جمهوری فدرال مافیایی اسل…

‎نظام جمهوری فدرال مافیایی اسل…

نظام جمهوری فدرال مافیایی اسلامی؛ نامی که محتوای نظام اقتدارگر را نمایانتر میکند 

با درود به تمامی آزادیخواهان و انانی که برای نابودی جمهوری اسلامی در تلاشند،  

خبر به ریاست نشستن دزد و خائن دیگری، قالیباف، را در خبرها شنیده و خوانده‌ایم، مردی که با “لوله” کردن دانشجویان و سرگوبگری راه خود را بسمت ریاست بازوی از بازوان نظام مافیائی جمهوری اسلامی باز کرد. 

بارها در گفتگو با دوستان و فعالین داخل و خارج از کشور، مطرح کردم که ما در مقابل یک نظام سیاسی دیکتاتور و تمامیت خواه، صف آرایی نکرده‌ایم. جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی، که دارای “منطقی” که در علوم و فلسفه سیاسی جهانی مطرح است، نیست و عمل و رفتار هم نمیکند.

جمهوری اسلامی، در واقع سیستم فدرال مافیایی است که یک رئیس به نام علی خامنه‌ای دارد که بدنه آنرا سران نهادهای مافیایی دیگر، که بر سر تاراج سرمایه های ملی مردم ایران تفاهم رسیده‌اند، با هم همکاری و متشکل شده‌اند. 

روحانی، رئیسی و قالیباف، هر کدام بنوعی در خیانت، جنایت و اختلاس و رانت‌خواری، نمایندگی بخشهائی از سازمانهای کوچک و بزرگ مافیا سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی کشور را عهد دار هستند.  تضادهای بین آنها، صوری نبوده و بسیار واقعی و جدی هم است. آنچه آنان را در کنار یکدیگر نگهداشته، نیاز به یکدیگر برای «باقی» ماندن و تفاهم بر سر تقسیم قدرت است. 

آنان برای حفظ قدرت و ادامه تاراج اموال ملت، “حوزه ها” و مناطق “تجاری” خاصی، بر اساس تفاهم، برای خود تعیین کرده‌اند. یکی در مشهد، دیگری در قم، یکی بازار شکر را و دیگری انحصار لاستیک را و یا “عزیزانشان” در گوشه کنار جهان سرمایه های کلان مردم را برای خود و پدرانشان انباشته و محفوظ میدارند.

بواسطه این تقسیمهای جغرافیائی و حوزه‌های اقتصادی و حتی تقسیم قدرت سیاسی، بهتر است در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایمان نام واقعی این سیستم اقتدارگر که جز سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام راهکاری دیگر برای رفع بن‌بستهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نمی‌داند، بکار بریم؛ نام این سیستم اقتدارگرا را باید ” جمهوری فدرال مافیایی اسلامی” نامید، که برازنده و معرفی کننده خصوصیات کامل آن است. 

برای نابودی این سیستم اقتدارگرا مافیایی، گفتمان، درخواست، التماس، “منطق” و به خاک و خون افتادن، راهی به جایی نخواهد برد. ما نیازمند ائتلاف ملی بر اساس اصول دموکراتیک و حفظ منافع ملی هستیم. ائتلافی که برای سرنگونی نظام مافیایی شکل گرفته تا با برقراری دموکراسی و فراهم کردن شرایط “مناسب” برای برپایی انتخابات “آزاد و منصفانه” در کشور خودش را سامان و سازمان داده باشد. 

ما، به عنوان آزادیخواه، باورمندان به کرامت انسانی، عاشقان وطن و خواهندگان آبادانی ایران، راهی جز رسیدن به همبستگی ملی برای سرنگونی جمهوری فدرال مافیایی اسلامی و بر قراری حکومت دموکراتیک ملی نداریم 

این حکومت دموکراتیک ملی نمی تواند بوجود آید؛

مگر نهادهای سیاسی دموکراتیک در فردای سرنگونی حیات سیاسی شان تضمین شده باشد.
مگر حزبهای سیاسی در چارچوب اصول دموکراتیک آزادی فعالیت داشته باشند.
مگر روزنامنگاران و نویسندگان آزاد قلم داشته باشند.
مگر آزادی بیان در سطح گسترده و به معنی مطلق آن آزاد باشد.

وقت است که ما میتوانیم امیدوار باشیم که توانسته‌ایم بسترهای یک نظام دموکراتیک ملی را در کشورمان برقرار سازیم.

هم میهنان گرامی و آزادیخواهان مبارز، با سازمانهای مافیایی، نمیشود با زبان “خواهش” صحبت کرد، البته این سخن بدین معنا نیست که اسلحه بدست بگیریم و با بمب پایگاه‌هایشان را به آتش بکشیم. بلکه تاکیدی است بر نابودی و سرنگونی نظام اقتدارگرا مافیایی که؛

میداند که می‌دزد،
میداند که جنایت میکند، 
میداند که خیانت میکند. 

رهبران جمهوری فدرال مافیایی اسلامی، بخوبی،  همه اینها را میدانند و بیشتر از آنکه من و شما در حال حاضر از خیانتها، جنایات و دزدیهایی که صورت گرفت بدانیم، آنان میداند. آنان فقط وقتی صدای ملت را می‌شنوند که پایشان به دادگاه های مردمی برسد. یعنی حکومت شان ساقط و به زباله دان تاریخ برای همیشه سپرده شده باشد.

برای سرنگونی این نظام ضد انسانی و ضد ملی، راه‌هایی بسیار عنوان و مطرح شده است، اما بر اساس تجربه شکستهای سابق بر این، ثابت شده، راهی که از دل کنگره، ائتلاف یا همبستگی ملی بیرون آید، راهی خواهد بود که اقتدارگران مافیایی را به پایان راهشان می‌رساند. راهی که مردم ایران و منطقه را از شر انان نجات خواهد داد.

برای رسیدن به ائتلاف، کنگره، همبستگی ملی باید تلاش کنیم ، راه نجات ایران و ایرانی در همکاری، همیاری بر اساس “خرد جمع” همه نیروهای دموکرات ملی است.

با مهر
اکبر کریمیان
۸خرداد۱۳۹۹

لینک ورود به کانال تلگرامی: https://t.me/akbar_karimian