نقشه سرنگونی؛ هدف‌گیری سیستم ارزش‌ها و مدیریت انهدام ساختار رژیم

دسامبر 23, 2025

نوشته ای دیگر از Akbar Karimian

Comments

نقشه سرنگونی؛ هدف‌گیری سیستم ارزش‌ها و مدیریت انهدام ساختار رژیم

چکیده

سه رساله پیشین، زیربنای نظری و سازمانی پروژه سرنگونی را شکل داده‌اند:

«راه سرنگون‌طلبان»: ضرورت هنجاری و منشور اخلاقی این تصمیم را تبیین کرد(1).

«راه سرنگونی»: نقشهه راه مرحله ‌بندی ‌شده و منطق مدیریت گذار را صورت ‌بندی نمود(2).

«نیروی سرنگونی نما»: به‌مثابه ابزار سازمان‌دهی میدانی و شبکه‌ای معرفی شد(3).

این رساله، «نقشه سرنگونی»، دقیقا بر پیوند تئوری و عمل تمرکز می‌کند؛ یعنی به نقشه عملیاتی نیروی نما. از این رو تلاش دارد تا دو پرسش محوری را پاسخ ‌دهد:

الف) مسئله مشروعیت: چگونه می‌توان از فرسایش هنجاری و شکست کارکردی رژم در حوزه تولید و بازتولید ارزش‌ها، به‌عنوان موثرترین اهرم برای تضعیف و نهایتا سرنگونی اقتدار سیاسی ان استفاده کرد؟

ب) مسئله عمل: چگونه نیروی سرنگونی می‌تواند گسست عمیق موجود میان ملت و حاکمیت را، به یک سرنگونی ساختاری سیستماتیک و کنترل‌ شده به سمت یک «انقلاب نوین» تبدیل کند؟

پاسخ پیشنهادی این رساله، بر یک اصل کلیدی استوار است و ان ضرورت تحقق سرنگونی از طریق تلفیق هوشمندانه تحلیل عمیق فرهنگی-ارزشی با سازمان‌دهی میدانی قاطع و شبکه‌ای از نیروهای سرنگون طلب امکان‌پذیر است.

مقدمه:

نه اینکه این رساله جدا از سه رساله پیشین نیست، بلکه نقطه تکامل و اجرایی پروژه ملی سه‌گانه سرنگون‎ طلبان است. هدف این پروژه، «انقلاب نوین» -گذار مسئولانه- از یک رژیم تبهکار به یک نظام دموکراتیک و سازمان‌دهی یک گذار مسئولانه از یک رژیم اقتدارگرای متکی بر رانت و سرکوب، به یک نظم دموکراتیک مبتنی بر حاکمیت قانون و حقوق بشر است. در این چارچوب، سرنگونی را نه یک انتخاب هیجانی، بلکه تصمیمی اخلاقی، اگاهانه و استراتژیک برای دفاع از حقوق و منافع ملی می‌داند.

برای انکه مسیر بحث روشن باشد، رژیم حاکم را بر چهار ستون زیر استوار میبینم که اکنون همگی دچار فرسایش شده‌اند:

1- تقدیس اقتدار عالی:

استفاده از هاله‌ی قدسی برای فرار از پاسخگویی و تبدیل تصمیمات سیاسی به احکام غیرقابل نقد.

2- یدئولوژی تقابلی:

تکیه بر روایت «دشمن دائمی» برای منسجم نگه داشتن بدنه و توجیه فقر و ناکارامدی.

3- نترل اقتدارگرانه جامعه:

تحمیل هنجارهای زیستی و فرهنگی (مانند پوشش) برای اعمال انضباط و مطیع‌ سازی جامعه.

4- وجیه اخلاقی خشونت:

ایجاد مشروعیت درونی برای بدنه سرکوب تا اعمال قهر را عملی اخلاقی و ضروری بپندارند.

فروپاشی این ستون‌ها، نظام را به وضعیتی می‌رساند که در ان، شاید «بقا» ممکن باشد، اما «حکمرانی موثر» عملا غیرممکن خواهد بود.

بخش دوم: تحلیل فرسایش ستونها و ناتوانی نهادی

در این بخش، به چگونگی ازکارافتادگی این ارکان در تجربه‌ی زیسته‌ی جامعه می‌پردازم:

در ستون اول (تقدیس):

ورود مستقیم راس قدرت به جزئیات اجرایی، تمایز میان مرجعیت و مدیریت را از بین برده و از سوی دیگر، شکست‌های اقتصادی اکنون مستقیما به «قدسیت» ضربه ‌زده است.

در ستون دوم (ایدئولوژی):

روایت دشمن، دیگر توان توجیه فقر را ندارد. جامعه ریشه‌ی تهدید را در انسداد داخلی می‌بیند، نه در توطئه‌ی خارجی.

در ستون سوم (کنترل):

مقاومت مدنی (مانند مسئله‌ی پوشش) نشان داد که هنجارهای رسمی مرجعیت خود را از دست داده‌اند. نظام برای کنترل‌های جزئی، هزینه‌ی گزافی می‌پردازد که منجر به استهلاک نیروهایش شده است.

در ستون چهارم (خشونت):

وقتی خشونت به تنها پاسخ مطالبات تبدیل می‌شود، روایت اخلاقی ان در ذهن بدنه اجرایی فرو می‌پاشد. تردید در مشروعیت سرکوب، بزرگترین ضربه به توان بقای رژیم خواهد شد. نتیجه‌ی این فرسایش، «ازکارافتادگی ساختاری» است. وضعیتی که در ان رژیم فرمان می‌دهد، اما چرخهای اجرا و توجیه دیگر نمی‌چرخند.

بخش سوم: استراتژی «ازکاراندازی» و مدیریت واکنش‌های نظام

با درک فرسایش ستونها، کنش جمعی باید از منطق «ازکاراندازی» پیروی کند. این استراتژی به‌جای جنگ فیزیکی، بر فلج کردن توان تصمیم‌گیری و اجرای نظام تمرکز دارد. در این مرحله، سناریوهای واکنش نظام و نحوه‌ی مقابله با انها مورد نظر است:

1- ناریوی خشونت کور:

رژیم برای جبران فقدان مشروعیت، به سرکوب عریان رو می‌اورد. استراتژی جامعه در این فاز، «تکثر شبکه‌ای» و پرهیز از مواجهه در میدانهایی است که مزیت نظام (قهر) در ان بالاست.

2- ناریوی اصلاحات صوری:

تلاش برای قربانی کردن مهره‌ها برای حفظ ستون اول. هوشیاری جامعه باید بر «ساختاری بودن بحران» و ناکافی بودن تغییرات روبنایی متمرکز بماند.

3- شکاف در بدنه:

هدف اصلی ازکاراندازی، رساندن بدنه اجرایی به این نتیجه است که «هزینه‌ی ماندن» بسیار بیشتر از «هزینه‌ی همراهی با گذار» است.

بخش چهارم: مدیریت لحظه‌ی گذار و پیشگیری از اشوب

بزرگترین نقطه‌ی ضعف در نقشه‌های سرنگونی، نادیده گرفتن «فردای سقوط» است. برای انکه ازکارافتادگی نظام به جنگ داخلی یا اشوب نینجامد، مدیریت گذار باید سه لایه داشته باشد:

1- نهاد موقت ثبات:

تشکیل هسته‌هایی از متخصصان و تکنوکرات‌های خوشنام برای حفظ خدمات ضروری (برق، اب، امنیت محلی) در لحظه‌ی خلا قدرت.

2- تعامل با بدنه بروکراتیک:

باید به کارمندان و نیروهای اجرایی اطمینان داد که در صورت عدم مشارکت در سرکوب، در نظم اینده جایگاه حرفه‌ای خود را خواهند داشت.

3- ساز و کار گفتگوی ملی:

ایجاد فضایی برای بازنمایی تمام صداهای جامعه جهت جلوگیری از انحصار قدرت در دست یک گروه خاص پس از سرنگونی ستون‌های قدیمی. گذار مسئولانه، انتقال قدرت از «یک فرد یا گروه» به «قانون و نهاد» است.

بخش پنجم: جمع‌بندی؛ به سوی حاکمیت قانون و کرامت انسانی

انچه باید در نظر داشت، «نقشه سرنگونی» صرفا یک طرح برای تخریب نیست؛ بلکه معماری بازگشت به زندگی و اینده بهتر است.

تغییر مرجعیت:

هدف نهایی، بازگرداندن توان ارزش‌ گذاری از «حاکمیت توتالیتر» به «جامعه‌ی مدنی» است.

عدالت به‌جای انتقام:

استقرار حاکمیت قانون با تفکیک میان امران جنایت و بدنه‌ی مجبور، تضمین‌کننده‌ی صلح پایدار است.

مسئولیت تاریخی:

ما در نقطه‌ای هستیم که ستونهای کهنه رژیم فروریخته‌اند. مسئولیت ما نه فقط فرسودن این ستونها، بلکه اماده‌ سازی زیرساختهای فکری و نهادی برای نظمی دموکراتیک، شفاف و پاسخگو است.

باید توجه داشته باشیم که اینده، محصول اگاهی ما از منطق این سرنگونی و شجاعت ما در مدیریت عقلانی ان است.

بخش اول: تئوری سرنگونی (تبیین استراتژی و مبانی نظری)

1- تئوری سرنگونی:

هر نظام یک سیستم ارزش‌گذاری است. تئوری سرنگونی در این رساله، فراتر از تبیین‌های صرفا اقتصادی یا امنیتی است. تئوری سرنگونی بر این فرض بنیادی استوار است که بقای هر نظام سیاسی، پیش از اتکای ان به زور عریان، وابسته به توانایی‌اش در تولید، تثبیت و نهادینه‌ سازی ارزش‌ها است که اعمال قدرت را از منظر شهروندان و بدنه خودی، موجه جلوه می‌دهد.

در این معنا، نظام سیاسی یک «سیستم ارزش‌گذاری» است که از طریق ان، ساختار قدرت، رفتارها و نهادها را بر مبنای مجموعه‌ای از ارزش‌های ادعایی (دینی، انقلابی، ملی، امنیتی) توجیه می‌کند. وضعیت فرسایش امروزین رژیم باید با واقعیت‌های «عصر پس از جنبش مهسا» ‌بروز شود. رژیم امروز، دیگر صرفا یک « نظام ارزش‌محور هژمونیک» نیست؛ بلکه به «ساختار رانتی و متکی بر زور» است که دیگر توان تولید و تحمیل هیچ ارزش جدیدی را ندارد و تبدیل شده:

الف) انشقاق هویتی و فرهنگی (گسست از جامعه):

شکست در حوزه «حجاب و عفاف» ( ستوان سوم) صرفا شکست یک قانون نیست، بلکه شکست در مهم‌ترین ابزار کنترل اجتماعی و انضباط ایدئولوژیک رژیم است. در عمل، مردم هویت و کرامت انسانی خود را از اراده حاکمیت پس گرفته‌اند. این گسست، به یک انقلاب فرهنگی نانوشته تبدیل شده که رژیم را از پشتوانه هویتی خود تهی کرده است.

ب) ناتوانی و فساد سیستماتیک (از دست رفتن پرستیژ مدیریتی):

فساد مالی در سطوح بالای نظام، به‌ویژه در نهادهای زیر نظر ولایت مطلقه (ستوان اول)، دیگر یک «انحراف» نیست، بلکه به یک «ارزش درونی و ساختاری» برای رژیم تبهکار تبدیل شده است. این فساد و ناکارامدی اقتصادی مفرط، عملا اقتدار مدیریتی و اخلاقی رهبر و کلیت نظام را از بین برده است. شعارهای ضد استکباری ( ستون دوم)، به پوششی برای این غارت تبدیل شده‌اند.

پ) سقوط انگیزه و وفاداری در بدنه خودی (تهی شدن نیروی سرکوب):

این بخش حیاتی‌ترین بخش تحلیل شرایط امروز ایران است. بسیاری از نیروهای رده پایین و متوسط سپاه، بسیج و نیروی انتظامی، دیگر نه از سر اعتقاد، بلکه به‌دلیل وابستگی مالی، رانت شغلی یا ترس از پیامدهای پس از سرنگونی، به نظام وفادار مانده‌اند. فشار محیطی و شرم اجتماعی (ستون چهارم) که توسط مردم بر این نیروها اعمال می‌شود، ظرفیت انها برای اطاعت کورکورانه و خشونت بی‌رحمانه را به‌شدت کاهش خواهد داد.

نتیجه‌‎ی که میتوان گرفت این است، رژیم امروز یک «ساختار تکیه داده به ترس» است که ستون‌های ان از درون فرسوده‌اند. وظیفه نیروی سرنگونی، تمرکز بر این فرسایش‌ها و تبدیل ان به فروپاشی کامل ساختاری است.

2- استراتژی «از کار انداختن»:

نقشه سرنگونی به دنبال «از کار انداختن» هوشمندانه و سیستماتیک ساختار رژیم است، نه صرفا «براندازی» خشونت‌امیز که معمولا منجر به هرج‌ و مرج می‌شود. هر چند نیروهای سرنگون طلب میباید خود را اماده راهکارهای دیگر نیز بکنند.

استراتژی «از کار انداختن» بر سه رکن استوار است که تمامی عملیات‌های سرنگون طلبان را هدایت می‌کند:

الف) رکن اول: هدف‌گیری هوشمندانه و تمرکز بر ستون فقرات رژیم به جای مبارزه پراکنده، تمامی عملیات‌های نیروی سرنگونی باید مستقیما بر چهار ستون ارزشی فرسوده (موضوع بخش دوم) تمرکز کند تا بیشترین بازده را با کمترین منابع داشته باشد.

ب) رکن دوم: تخریب فرماندهی و کنترل جهت فلج‌سازی ساختاری رژیم، با طراحی عملیات‌ها به‌گونه‌ای که نظام قادر به صدور و اجرای فرامین حکومتی در سطح ملی نباشد. هدف در این مرحله تبدیل لحظات بحران به ناتوانی کامل رژیم در مدیریت امور است.

پ) رکن سوم: بالا بردن هزینه بقا رژیم با عملیات‌های ضربتی که بطور مداوم، هزینه اجتماعی، مالی و روانی هر روز بقای رژیم و هر عمل سرکوبگرانه را برای خود رژیم و عاملان ان، به مراتب بالاتر از هزینه ترک قدرت برساند.

این رویکرد، مبارزه ما را از یک جنگ قدرت به یک جنگ فرسایشی هویتی و ارزشی تبدیل می‌کند که در ان، توانایی سازمان‌ یافته نما در تخریب نمادها و ارزش‌ها، قوی‌تر از توانایی رژیم در سرکوب فیزیکی خواهد بود و ما را به مدیریت لحظه اضمحلال نزدیک می‌کند.

بخش دوم: شناسایی ستون‌های ارزشی فرسوده (کالبدشکافی اسیب‌پذیری ساختاری رژیم تبهکار)

اگر تئوری سرنگونی (بخش اول) بیان می‌کرد که بقای رژیم به سیستم ارزش‌ها وابسته است، این بخش، ان ستون‌های پوسیده‌ای را که اکنون بار این ساختار فرسوده را به دوش می‌کشند، با جزئیات کامل شناسایی می‌کند. این ستون‌ها، چهار نقطه حیاتی هستند که عملیات‌های نیروی سرنگونی (نما) باید به‌طور سیستماتیک بر انها متمرکز شوند تا ماشین ارزش سازی رژیم از کار بی‎اندازند و همین امر به انهدام ساختاری رژیم و نابودی رژیم خواهد انجامید.

اختلال نهادی ایجادشده حوزه اثرگذاری کنش نما فرسایش اصلی ستون فرسوده
تردید تصمیم‌گیری کلان نمادین/گفتمانی (افشای فساد، طنز) فساد رانتی+تنزل مرجعیت  ولایت مطلقه (ستون اول)
شکاف منافع ملی اقتصادی/معیشتی (اعتصابات) خیانت ملی+رانت انقلابی‌گری (ستون دوم)
فلج بوروکراسی اجتماعی/هنجاری (نافرمانی) شکست میدانی حجاب/کنترل (ستون سوم)
فرسایش بدنه اجرایی روانی/محلی (برچسب هویتی) شرم اجتماعی ایثار/شهادت (ستون چهارم)

جدول پیوند ستون‌ها به حوزه کنش و به اختلال نهادی

1- ستون اول:

تقدیس ولایت مطلقه فقیه (از اقتدار الهی به ناکارامدی و فساد)

این ستون، نقطه تمرکز تمامی قدرت‌های ایدئولوژیک، مالی، قضایی و نظامی رژیم است و شاهرگ حیات ان محسوب می‌شود. در گذشته، این ستون بر پایه «مرجعیت الهی و قداست رهبری» استوار بود. اما تحلیل امروز ایران نشان می‌دهد که این ستون، دچار فروپاشی مدیریتی و اخلاقی و به عامل اصلی جنایت تبدیل شده است:

الف) تنزل از مرجعیت به مدیریت رانتی:

اقتدار رهبری در اذهان عمومی و حتی بخش‌های بزرگی از بدنه خاکستری و سنتی، از یک «چتر الهی» به یک «مرجعیت اداری ناکارامد» تنزل یافته است. این تنزل، ناشی از ورود مستقیم رهبری به تصمیمات اجرایی، اقتصادی و سیاسی ناموفق است که بار شکست‌ها را مستقیما بر دوش راس رژیم می‌گذارد.

ب) فساد سیستماتیک نهادهای زیر نظر:

فساد نجومی و ویژه‌ خواری‌های دفتر رهبری و نهادهای اقتصادی تحت کنترل ان (مانند ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان) که صدها میلیارد دلار سرمایه را خارج از نظارت ملی در اختیار دارند. با توجه به این ساختار، رهبری و بیت او، قداست را به پوششی برای غارت تبدیل کرده اند. این نهادها، بزرگ‌ترین تولیدکنندگان رانت و مافیای قدرت هستند. این تضاد میان «ادعای ولایت» و «واقعیت غارت» در شرایط فقر معیشتی، مشروعیت این ستون را به‌شدت خدشه‌دار کرده است.

پ) عدم همراهی سنتی و مذهبی:

بسیاری از روحانیون، مراجع تقلید و حلقه‌های سنتی مذهبی، به دلیل ملاحظات شرعی و سیاسی و مشاهده عواقب فاجعه‌ بار سیاست‌های رژیم، بطور فعال یا با سکوت، خود را از زیر چتر ولایت مطلقه کنار کشیده‌اند. این انزوا، ضربه اساسی به مشروعیت دینی این ستون است.

ت) هدف‌گیری نما:

عملیات‌های نما باید به جای حمله صرفا ایدئولوژیک، بر تخریب پرستیژ مدیریتی و مالی متمرکز میشوند و ولایت مطلقه فقیه را به «کانون ناکارامدی، فساد و خیانت به منابع و حقوق ملی» تبدیل کنند.

2- ستون دوم:

ارزش “انقلابی‌گری” و تقابل با “استکبار”، پوششی برای رانت و ماجراجویی است. این ستون، توجیه‌گر انزوای بین‌المللی، سیاست خارجی رادیکال و تخصیص منابع هنگفت ملی به پروژه‌های نظامی-امنیتی خارج از مرزها است. ممکن است در گذشته این شعار به عنوان «دفاع از مستضعفین و مبارزه با استعمار» مشروعیت داشت، اما بطور یقین توخالی و انحرافی بودن این شعارها بر همگان اشکار شده است.

فرسایش رژیم در فضای کنونی:

به دو بخش اساسی تقسیم میشود:

الف) تبدیل به ابزار غارت حکومتی:

شعارهای «ضدیت با استکبار» دیگر «ارزش ملی» تلقی نمی‌شود، بلکه به یک «پوشش ایدئولوژیک برای مافیای اقتصادی و رانت‌خواری نهادهای نظامی-امنیتی» تبدیل شده است. بخش بزرگی از ملت، این شعارها را به قیمت فقر و تحریم‌های فلج‌کننده معیشتی خود می‌دانند.

ب) خیانت به منافع و حقوق ملی:

ماجراجویی‌های پرهزینه رژیم در منطقه، نه‌تنها منفعتی برای ملت ایران نداشته، بلکه با تحمیل تحریم‌های کمرشکن، به خیانت به منافع و امنیت ملی تبدیل شده است. مردم به‌روشنی درک کرده‌اند که «ارزش انقلابی‌گری» رژیم، متضاد با «منافع ملی ایران» است.

پ) بی‌اعتباری نهادهای قانونی و قانون‌گذاری:

نهادهایی چون مجلس، که باید نماینده مردم باشند، عملا به ابزاری برای تامین منافع مافیای اقتصادی و رانت‌خواران تبدیل شده‌اند. این نهادها با تکرار شعارهای تکراری، فرایند قانون‌گذاری و نظارت را از اساس بی‌اعتبار کرده‌اند و این تضاد، اعتبار این ستون را زیر سوال برده است.

در این مرحله، هدف‌ عملیات‌های نما، باید این ارزش را از یک «شعار ایدئولوژیک» به یک «ابزار شخصی برای دزدی و هدر دادن منابع ملی» برای مردم اشکار کنند و هزینه این سیاست‌ها را به‌طور مستقیم به سفره خالی مردم پیوند زنند.

3- ستون سوم:

ارزش “حجاب و عفاف” و کنترل بدن زن که شکست میدانی و سیاسی اقتدار رژیم است. این ستون، ملموس‌ترین و قدیمی‌ترین ابزار کنترل اجتماعی، سرکوب و اعمال انضباط ایدئولوژیک بر کل جامعه بود. رژیم از طریق کنترل بدن زن، تلاش می‌کرد اراده خود را بر جامعه تحمیل کند.

فرسایش در فضای کنونی:

این فرسایش را میتوان در سه بخش کلی مورد بررسی رار داد:

الف) شکست میدانی و تبدیل به هنجار:

پس از جنبش «زن، زندگی، ازادی» و ادامه نافرمانی‌های مدنی، این ستون عملا در میدان عمل متلاشی شده است. حضور پرشمار زنان بدون حجاب اجباری در خیابان‌ها، مترو، مراکز تجاری و حتی ادارات، به یک هنجار جدید تبدیل شده و نشان‌ دهنده پیروزی اراده ملت بر اراده حاکمیت در مهم‌ترین خط مقدم ایدئولوژیک است.

ب) ناتوانی اجرایی و فشار بر نهادهای سرکوب:

با وجود هزینه‌های هنگفت و تهدیدها، نیروی انتظامی، گشت ارشاد و قوه قضاییه در اجرای قانون حجاب شکست خورده و ناچار به عقب‌ نشینی‌های عملیاتی هستند. این امر، اقتدار اجرایی رژیم را به ‌شدت تضعیف کرده و نشان می‌دهد که هزینه ‌های مقابله با نافرمانی مدنی، بالاتر از توان رژیم است.

پ) ایجاد تضاد در بخش صنفی و اقتصادی:

اصرار رژیم بر اجرای این قانون در محیط‌ های کسب‌ و کار و اصناف، این بخشها را در برابر مشتریان خود قرار داده است. جریمه و پلمب مراکز، نارضایتی گسترده‌ای در بخش اقتصادی و اصناف ایجاد کرده است که حوزه‌ای حیاتی برای بقای اقتصادی رژیم است. هدف‌ عملیات‌های نما، باید بر تثبیت شکست میدانی تمرکز کرده و ان را به یک پیروزی سیاسی کامل و غیرقابل بازگشت تبدیل کنند. هدف در این مرحله، از کار انداختن کامل توانایی نهادهای سرکوب برای برخورد با نافرمانی‌های مدنی پرشمار است.

3- ستون چهارم:

ارزش “ایثار و شهادت” و حقانیت خشونت را از قداست به جنایت و شرم ، میباید تبدیل کرد. این ستون نشان دهنده خشونت، سرکوب و حفظ روحیه نیروهای بسیج و سپاه با وعده پاداش معنوی، ترویج و تشویق میشوند.

فرسایش رژیم در این مقطع:

فرسایش ارزش “ایثار و شهادت”، در سه محور انجام میپذیرد:

الف) جنایتکار خوانده شدن نیروهای سرکوب:

مستندات ویدئویی و شواهد میدانی از خشونت‌های بی‌رحمانه در خیابان، نیروهای سرکوبگر رژیم (لباس شخصی، بسیج و ماموران) را در اذهان عمومی و بین‌المللی از «مدافعان ارزش‌ها» به «جلادان بی‌شرافت و مزدوران جنایتکار» تبدیل کرده است. این تغییر هویتی، اساسی‌ترین ضربه به توجیه اخلاقی خشونت و سرکوبهای رژیم به بدنه اش است.

ب) فشار محیطی و شرم اجتماعی بر عاملان:

این عامل ایستا، حیاتی‌ترین نقطه ضعف امروز رژیم است. فشار خانواده، همسایگان و جامعه محلی بر نیروهای رده پایین و متوسطی که در محله‌ها زندگی می‌کنند، انگیزه سرکوب را به ‌شدت کاهش خواهد داد. انجام سرکوب، یک هزینه اجتماعی غیرقابل بازگشت و ننگ‌اور برای فرد مجری و خانواده‌اش محسوب می‌شود.

پ) شکاف طبقاتی و فساد در نهادهای مربوطه:

فساد گسترده در نهادهایی چون بنیاد شهید، اصل ارزش ایثار را به ابزاری برای سود جویی تبدیل کرده است. این امر، شکافی عمیق میان فرماندهان رده‌ بالای ثروتمند و بدنه بسیجیان و پاسداران رده پایین ایجاد کرده که از انان به ‌عنوان گوشت دم توپ استفاده می‌شود.

هدف‌گیری نما: عملیات‌ها نما باید بر «افزایش هزینه روانی و اجتماعی» برای عاملان سرکوب تمرکز کنند. هدف نهایی، فلج کردن بدنه اجرایی با فشار اجتماعی و تبدیل وفاداری به از دست دادن شرافت و طرد از جامعه است.

انچه مسلم است، نقشه سرنگونی با شناسایی این چهار ستون و مکانیسم فرسایش انها و هدف‌گیری سیستم ارزشها و مدیریت رژیم، انهدام ساختار ان را رقم خواهد زد.

بخش سوم: فنون مهندسی سرنگوین (نقشهه عملیاتی نیروی سرنگونی – نما)

این بخش، مهم‌ترین نقطه عطف این رساله است که تحلیل‌ها را به زبان عملیاتی نیروی سرنگونی طلب ترجمه می‌کند. در این مرحله تاکتیک‌ها باید هوشمندانه، نامتقارن و با هدف افزایش هزینه بقا برای رژیم و کاهش انگیزه سرکوب در بدنه اجرایی ان طراحی میشوند. هسته‌های نما، با تکیه بر سازماندهی گسترده خود، مسئول اجرای این نقشه عملیاتی هستند.

1- اصول راهبردی حاکم بر عملیات نما

پیش از ورود به جزئیات تاکتیک‌ها، باید تاکید شود که تمامی عملیات‌های نما باید تابع سه اصل راهبردی زیر باشند تا به انسجام و اهداف استراتژی «از کار انداختن» رژیم برسند:

الف) اصل عدم تمرکز و گسترده بودن:

عملیات‌ها باید به‌صورت گسترده، ناگهانی و توزیع‌ شده در سراسر کشور، حتی در کوچک‌ترین شهرها و محلات، اجرا شوند. این اصل، دو مزیت حیاتی دارد: اول، توانایی رژیم در تمرکز و خنثی ‌سازی نیروهای نما را از بین میاورد و دوم، بحران را از یک «شورش محلی» به یک «بحران ملی مستمر» تبدیل می‌کند.

ب) اصل نامتقارن بودن و تخریب نمادین:

عملیات‌های نما باید بر تخریب روانی، نمادین و اقتصادی متمرکز شوند، نه بر درگیری مستقیم فیزیکی. ما باید از قدرت نیروهای نما، افشاگری‌های دقیق و نافرمانی مدنی پرشمار استفاده کنیم تا قدرت سرکوب فیزیکی رژیم را از درون خنثی سازیم. این رویکرد، ما را در جنگ فرسایشی به برتری می‌رساند.

پ) اصل فرسایش و اجبار سیستماتیک:

عملیات‌ها باید به‌صورت زنجیره‌ای، با فرکانس بالا و بدون توقف اجرا شوند. هدف، قرار دادن رژیم در یک وضعیت دائمی اضطرار، سردرگمی و مصرف منابع است تا ان را به عقب‌نشینی‌های سیستماتیک وادار سازد. این عقب‌نشینی‌ها، سند شکست اقتدار رژیم هستند.

2- عملیات انهدام ستون اول: تقدیس ولایت مطلقه فقیه

هدف عملیاتی انهدام ستون اول، شکستن حباب قداست، تخریب پرستیژ مدیریتی و اخلاقی رهبر و پیوند دادن شخص او به فساد و ناکارامدی است.

 

پیوند به فرسایش (بخش ۲) شرح مفصل و ظرافت عملیات تاکتیک‌های نما
هدف‌گیری مستقیم فرسایش «اقتدار ناتوان» و «سرمایه رانتی فاسد»؛ تبدیل ولایت به نماد غارت ملی. تمرکز بر فساد دفتر رهبری و نهادهای تحت امر او، انتشار هدفمند و همزمان مستندات ساده و قابل فهم (مانند اینفوگرافیک، ویدئوهای کوتاه با زیرنویس فارسی ساده) در مورد ثروت‌های نجومی نهادهایی مانند ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان و مقایسه این ثروت با فقر کارگران، بازنشستگان و معیشت مردم است، نه یک حمله انتزاعی. عملیات «افشای ویژه‌خواری خواص»
تکمیل فرسایش «تنزل از مرجعیت به مدیریت» و تخریب قداست با ابزار قدرتمند تمسخر عمومی. طراحی شعارها و دیوارنویسی‌های ساده، طنزامیز، اما کوبنده (مانند استفاده از نام‌ها یا صفات رهبر در کنار کلماتی چون «ناکارامد»، «دروغ‌گو» و «مافیا»). ظرافت کار در استفاده از طنز اجتماعی و تمسخر به‌جای خشونت کلامی برای نفوذ در لایه‌های خاکستری و تخریب قداست است. بمباران نمادین با زبان طنز تلخ و میم‌ها
بهره‌برداری از فرسایش «ترک حمایت سنتی» و ایجاد شکاف و تزلزل در بدنهه حامیان ایدئولوژیک طراحی و انتشار هدفمند بیانیه‌های کوتاه از سوی «افراد ناشناس» در لباس مذهبی یا نظامی (با نام مستعار و لحن دلسوزانه) که تردید و انزجار خود را نسبت به «صلاحیت رهبری» در مدیریت امور کشور ابراز می‌کنند. این عملیات برای نفوذ در بدنهه مذهبی و سنتی طراحی می‌شود و باید با زبانی محترمانه اما قاطع، مشروعیت رهبری را زیر سؤال ببرد. نفوذ در لایه‌های خاکستری و سنتی

جدول – عملیات انهدام ستون اول

3- عملیات انهدام ستون دوم: ایدئولوژی تقابلی و روایت دشمن

هدف عملیات در این مرحله، افشای «دشمن‌تراشی» رژیم که صرفا پوششی است برای غارت داخلی و انزوای ملی .

پیوند به فرسایش شرح مفصل عملیات تاکتیک‌های نما
افشای رانت ستیزه‌ جویی انتشار اسناد هزینه‌کردهای کلان در خارج از مرزها و پیوند زدن ان به نرخ تورم و سقوط سفره مردم. کمپین «هزینه دشمنی، از جیب ملت»
تخریب دیوار ترس افشای این واقعیت که «سوریه‌ای شدن» ترس نظام است نه واقعیت؛ تبیین اینکه ثبات با بازگشت به جامعه جهانی ممکن است، نه با انزوا. عملیات «ترسیم افقِ صلح و ثبات»
بی‌اعتبار کردن گفتمان ستیز استفاده از میم‌ها و ویدیوهای کوتاه که پارادوکسِ «فریاد علیه استکبار» و «زندگی فرزندان مسئولین در غرب» را به رخ می‌کشد. عملیات «افشای دورویی انقلابی»

جدول عملیاتی انهدام ستون دوم

 

4- عملیات انهدام ستون سوم با کنترل اجتماعی (تثبیت شکست و تحمیل عقب‌نشینی)

هدف در این مرحله از عملیات، تثبیت شکست میدانی، مانند قانون حجاب اجباری، تعمیم نافرمانی به مراکز قدرت و از کار انداختن کامل توان اجرایی نیروی انتظامی و قوه قضایی است.

پیوند به فرسایش (بخش ۲) شرح مفصل و ظرافت عملیات تاکتیک‌های نما
هدف، تثبیت شکست میدانی در مراکز مهم برای اقتدار سیاسی و اداری رژیم و سلب توان اجرایی. انتقال هدفمند نافرمانی از خیابان به قلب نظام اداری و اقتصادی، فراخوان برای حضور هدفمند زنان بدون حجاب در مکان‌های ممنوع پیشین، نظیر دفاتر دولتی، بانک‌ها، مجتمع‌های قضایی، ورودی دانشگاه‌ها و حتی مراکز پلیس است. هدف، فلج کردن سیستم بوروکراتیک و قضایی رژیم با بحران‌های روزانهه پوشش است. استراتژی «تعمیم نافرمانی به مراکز قدرت»
استفاده از فرسایش «ناتوانی اجرایی» و «فشار بر نهادهای سرکوب» برای فلج کردن توانایی برخورد. هسته‌های نما در نزدیکی محل نافرمانی، با هدف فیلم‌برداری از سرکوبها و ایجاد حمایت جمعی از فرد معترض و همچنین بالا بردن هزینه برخورد برای ضابطین، جمع می‌شوند. برخورد با ضابطین باید با زبان محترمانه و تاکید بر «غیرقانونی بودن دستورات فراقانونی» انجام شود، تا ضابطین را در یک دوگانگی روانی و قانونی قرار دهد. استراتژی «تعمیم نافرمانی به مراکز قدرت»
بهره‌برداری از فرسایش «ایجاد تضاد صنفی» و افزایش نارضایتی اقتصادی از رژیم در بخش خصوصی. تشویق اصناف و کسب ‌و کارها (به ویژه در مناطق مذهبی و سنتی) به صدور بیانیه‌های داخلی (با امضای ناشناس یا رسمی) مبنی بر اینکه «به‌دلیل احترام به مشتری و حفظ کسب‌ و کار، قانون حجاب اجباری در این مکان اجرا نمی‌شود». نهادینه ‌سازی شکست قانون در بستر اقتصادی جامعه و تبدیل اصناف به متحدین خاموش جنبش ضربه سنگینی بر قدرت کنترل رژیم خواهد زد. عملیات «لغو خودخواستهه قوانین»

جدول عملیاتی ستون سوم

2- عملیات انهدام ستون چهارم: ارزش ایثار و شهادت (تخریب انگیزه و شرم‌اور کردن سرکوب)

سلب توجیه اخلاقی خشونت، هدف این مرحله از عملیات است تا وفاداری نیروهای سرکوبگر به رژیم، تبدیل به طرد شدگی و بی‌شرافتی در جامعه شود.

پیوند به فرسایش (بخش ۲) شرح مفصل و ظرافت عملیات تاکتیک‌های نما
هدف‌گیری فرسایش «فشار محیطی و شرم اجتماعی» و تبدیل مامور سرکوب به یک فرد مطرود و بی‌شرافت در جامعه خود. تمرکز بر شناسایی پرسنل رده پایین و متوسط سرکوبگر در محله‌ها، ادارات و مراکز بسیج. افشای نام، چهره و ادرس محل زندگی انها در گروه‌های محلی، شبکه‌های خصوصی همسایگان، و شبکه‌های اجتماعی فرزندانشان. هدف نما در اینجا، انتقال فشار از حوزه سیاسی به حوزه شرافت و حیثیت محلی وابستگان رژیم است. عملیات «برچسب‌گذاری هویتی و افشای چهره»
بهره‌برداری از فرسایش «شکاف طبقاتی و فساد در نهادهای مربوطه» برای ایجاد تفرقه و از بین بردن اطاعت کورکورانه. تحلیل و انتشار گسترده اطلاعات مبنی بر اینکه «فرماندهان رده ‌بالا و فرزندانشان در رفاه کامل خارج از کشور زندگی می‌کنند» در حالی که نیروهای عادی در خطر مجازات و عواقب حقوقی سرکوب قرار می‌گیرند. این تاکتیک مستقیما حس عدالت و برابری داخلی را در بدنه نظامی هدف می‌گیرد تا بین فرمانده و سرباز انشقاق ایجاد کند. عملیات «ایجاد شکاف طبقاتی در سپاه و بسیج»
تکمیل فرسایش «جنایتکار خوانده شدن» و استفاده از فشار روانی برای فلج کردن بدنه اجرایی. طراحی و توزیع جزوات، پیام‌های کوتاه و حتی نقاشی‌های دیواری در مراکز بسیج و محل کار نیروهای امنیتی با تاکید بر عواقب حقوقی، مالی، اخلاقی و “الهی” دستورات سرکوبگرانه. هدف، فعال‌سازی وجدان فردی نیروها و دادن توجیهی برای نافرمانی از دستور در لحظات حساس است. عملیات «یاداوری هزینه وجدانی»

جدول عملیات انهدام ستون چهارم

در جمع‌بندی بخش سوم باید بر تاکتیک‌ها که ستون‌های فرسوده رژیم را به اهداف عملیاتی قرار داده تا نیروی سرنگونی را قادر ‌سازند تا با اجرای همزمان و گسترده این عملیات‌ها، رژیم را در یک وضعیت بحرانی دائمی قرار دهند. این وضعیت، مقدمه اجرای استراتژی «فلج‌سازی همزمان» و اغاز فرایند گذار است که در بخش بعدی تشریح خواهد شد.

بخش چهارم: مدیریت انهدام و آغاز گذار (استراتژی فلج‌سازی و اقدامات نهایی نیروی سرنگونی)

سه بخش پیشین، مقدمات انهدام ساختاری رژیم تبهکار را فراهم کردند. با استراتژی «از کار انداختن»، هدف‌گیری ستون‌های فرسوده (بخش دوم) و اجرای تاکتیک‌های هوشمندانه نیروی سرنگونی نما (بخش سوم)، رژیم به نقطه بی‌بازگشت «از کار افتادگی ساختاری» نزدیک می‌شود. این بخش، به مدیریت لحظه حساس انهدام و تعریف اقدامات نهایی برای آغاز فرآیند گذار می‌پردازد.

1- استراتژی «فلج‌سازی همزمان»:

مفهوم و ضرورت این استراتژی، فلج‌سازی همزمان و «از کار انداختن» رکنهای رژیم است. هدف، رساندن رژیم به نقطه‌ای است که در آن، به دلیل تداخل و همزمانی بحران‌ها، توانایی پاسخگویی متمرکز و موثر به دو یا چند مطالبه حیاتی مردم  را به‌ طور کامل از دست بدهد. این استراتژی، قوای اجرایی رژیم را در یک وضعیت دائمی تزلزل و سردرگمی قرار می‌دهد که نهایتا منجر به فروپاشی توان تصمیم‌ گیری و اجرای فرامین در سطح کلان حکمرانی آن بشود.

فازبندی اجرای فلج‌سازی همزمان رژیم توسط نما را در سه فاز میتوان توضیح داد:

الف) جذب و مصرف منابع:

نخست، هسته‌های نما در سراسر کشور، عملیات‌های هدف‌گیری ستون‌های ارزشی را به‌صورت مستمر و با فرکانس بالا اجرا می‌کنند. برای مثال، تمرکز بر نافرمانی گسترده در حوزه پوشش (ستون ۳) و افشای فساد (ستون ۱). این فاز، نیروی انتظامی، قوه قضاییه، نهادهای اطلاعاتی و بخش‌های تبلیغاتی رژیم را به‌طور کامل درگیر مقابله با یک بحران اجتماعی-حقوقی فرساینده می‌کند و منابع مادی و روانی آنها را می‌بلعد.

ب) انتقال ناگهانی تمرکز:

در اوج درگیری رژیم در فاز اول (که منابعش مستهلک شده)، نیروی سرنگونی به‌صورت ناگهانی و هماهنگ، تمرکز عملیات را به نقطه حیاتی دوم (اقتصادی/معیشتی) منتقل می‌کند. این انتقال با اعلام و اجرای اعتصابات سراسری و فلج‌کننده در بخش‌های استراتژیک (مانند کامیون‌داران، کارگران نفت، صنایع بزرگ و اعتصاب سراسری بازار) صورت می‌گیرد.

پ) ناتوانی در واکنش و اضمحلال انگیزشی:

رژیم در مواجهه با دو بحران بزرگ (بحران اجتماعی-حقوقی و بحران اقتصادی-معیشتی) که در دو حوزه متفاوت رخ داده‌اند، ناتوان از تمرکز می‌شود. نهادهای سرکوبگر (سپاه و بسیج) باید بین حفظ اقتصاد و زیرساخت‌ها و اعمال ایدئولوژی و سرکوب اجتماعی یکی را انتخاب کنند. این تزلزل، فرسایش نیروهای رژیم (ستون ۴) را به یک فروپاشی کامل انگیزشی هدایت می‌کند، چرا که نیروهای سرکوبگر حس می‌کنند که دیگر قادر به مدیریت اوضاع نیستند و هزینه وفاداری‌شان بی‌نتیجه است.

2- لحظه اضمحلال و «از کار افتادگی ساختاری»

لحظهٔ سرنگونی، زمانی است که در نتیجه فلج‌سازی همزمان رژیم در یکی از ستون‌های حیاتیش، شکستی غیرقابل جبران را متحمل شود. این لحظه با بروز یکی از نشانه‌های زیر مشخص می‌شود:

نشانه‌های حیاتی اضمحلال:

الف) عقب‌نشینی رسمی یا عملی از یک ارزش بنیادین: رژیم به‌صورت رسمی یا عملی، اجرای یک قانون ارزشی مهم (مانند قانون حجاب اجباری، یا کنترل کامل اینترنت) را متوقف کند. این اقدام به منزله «اعلام رسمی شکست سیستم ارزش‌سازی» و پایان اقتدار ایدئولوژیک است.

ب) نافرمانی گسترده نیروهای اجرایی: بدنه اصلی نیروی انتظامی، بخش‌های کلیدی بسیج یا حتی بخشی از سپاه، از اجرای دستورات سرکوب و شلیک به معترضان خودداری کنند. این امر، به معنای شکست ستون چهارم و پایان توان رژیم در اعمال قوه قهریه است.

پ) اعلام انحلال یا برکناری توسط یک نهاد رسمی یا عالی‌ رتبه: یکی از نهادهای رسمی رژیم (مانند مجلس، یا بخش‌هایی از قوه قضاییه) یا یکی از مقامات عالی ‌رتبه، به دلیل ناکارآمدی و ترس از خشم مردم، از رهبری و رژیم فاصله بگیرد و خواستار تغییر بنیادین شود.

3- وظیفه قاطع و حیاتی نما در لحظه اضمحلال:

در لحظه اضمحلال، نیروی سرنگونی ماموریت می‌یابد تا سه اقدامات نهایی و قاطع زیر را با هماهنگی کامل اجرا کند تا خلا قدرت ایجاد نشود و فرآیند گذار آغاز گردد:

الف) اعلام رسمی پایان کار: با استفاده از شبکه‌های ارتباطی خود، پایان کار رژیم تبهکار را بطور رسمی و هماهنگ در سراسر کشور اعلام کند و مردم را به حفظ آرامش و نظم دعوت نماید.

ب) تشکیل شوراهای محلی حفظ نظم: هسته‌های نما در محلات و مراکز حساس، اقدام به تشکیل شوراهای موقت محلی (یا کمیته‌های محله) برای حفظ نظم، جلوگیری از غارت و تخریب، و تأمین نیازهای اولیه مردم کنند.

پ) تضمین امنیت زیرساخت‌ها: نما، با هماهنگی با مقامات مسئول ملی، امنیت مراکز حساس نظامی، تاسیسات زیربنایی، مخابراتی، هسته‌ای و اقتصادی را تضمین می‌کند تا فرآیند گذار بدون آسیب به زیرساخت ‌های کشور آغاز شود.

4- آغاز راه سرنگونی:

تحویل مسئولیت و استقرار نظم نوین، موفقیت در اجرای نقشه سرنگونی، فضا را برای آغاز فرآیند «راه سرنگونی» باز می‌کند. نیروی سرنگونی نما، در این لحظه تاریخی، ماموریت خود را به پایان رسانده و بلافاصله مسئولیت های حیاتی را به نهادهای اصلی گذار منتقل می‌کند. انتقال قدرت و مسئولیت به ترتیب زیر به انجام میرسد:

الف) ائتلاف ملی، تجلی یافته در شورای رهبری یا دولت موقت:

این نهاد، که در رساله راه سرنگون‌ طلبان طرح‌ ریزی شده، مسئولیت سیاسی و حقوقی کشور را بر عهده می‌گیرد. وظیفه اصلی آن، اعلام انحلال رژیم تبهکار و تشکیل دولت موقت برای گذار است که باید متعهد به ده شاخص اصلی اصول دموکراسی که بیان شده است باشد.

ب) شورای هماهنگی نما:

این شورا، که مدیریت هسته‌های میدانی را بر عهده دارد، فورا از نیروی اجرایی و عملیاتی به نیروی نظارتگر و پشتیبان مردمی تبدیل می‌شود. وظیفه آن، حمایت و نظارت مستمر بر دولت موقت برای جلوگیری از شکل‌گیری یک دیکتاتوری جدید، است.

در این مرحله زمان اقدامات سه‌گانه فوری در مرحلهٔ گذار آغاز میگردد:

الف) اعلام قانون اساسی موقت و لغو قوانین تبعیض‌آمیز:

این مرحله زمان پر کردن خلا قانونی، تضمین حقوق بنیادین و آزادی زندانیان سیاسی است.

ب) آغاز آشتی ملی و بازسازی اجتماعی:

سازمان‌دهی گفتگوهای فراگیر ملی میان گروه‌های مختلف سیاسی، قومی و مذهبی برای ایجاد همبستگی ملی، فرا میرسد.

پ) تعیین جدول زمانی کوتاه و مشخص برای برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس موسسان:

هدف نهایی نما و ائتلاف ملی، تنفیذ قدرت به نمایندگان واقعی مردم از طریق یک انتخابات آزاد و منصفانه است تا راه سرنگونی به حاکمیت ملی و استقرار یک نظام دموکراتیک ملی ختم شود.

با به اجرا درآمدن این بخش از نقشه راه سرنگونی، استراتژی فلج‌سازی همزمان و اقدامات نهایی مدیریت لحظه اضمحلال به پایان میرساند. اکنون، به بخش پایانی، بخش پنجم این مقاله، که نتیجه‌ نهایی نقشه سرنگون است میرسیم.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری نهایی، تخریب ماشین “ارزش سازی” رژیم تا پیروزی قطعی مردم و آغاز گذار

«نقشه سرنگونی»، آخرین و اجرایی‌ترین بخش از پروژه ملی سرنگون طلبان برای گذار از یک رژیم تبهکار به یک نظام دموکراتیک ملی است. این نقشه، تلاشی هوشمندانه برای پیوند زدن تحلیل‌های عمیق به اقدام میدانی سازمان‌ یافته، نیروی سرنگونی نما، است. در این مسیر نشان داده میشود که سرنگونی، نه یک شورش، بلکه یک طرح مهندسی اجتماعی-سیاسی مبتنی بر استراتژی «از کار انداختن» رژیم است.

امروز، رژیم جمهوری اسلامی، نه یک نظام ارزشی فعال، بلکه یک «ساختار رانتی و تکیه داده به ترس» است که بقای خود را صرفا بر بقایای پوسیده چهار ستون ایدئولوژیک خود استوار کرده است. آنچه در چهار بخش پیشین بیان شد این بود که نشان داده شود چگونه می‌توان این فرسایش را به فروپاشی کامل ساختاری و مدیریت شده رژیم تبدیل کرد.

1- نتیجه نهایی، انهدام ساختار با سه اهرم فشار متمرکز:

هدف نهایی نیروی سرنگونی نما، استفاده از استراتژی «فلج‌سازی همزمان» است تا رژیم در یک وضعیت ناتوانی دائمی قرار گیرد. این استراتژی، با تمرکز عملیاتها بر انهدام هر چهار ستون، در عمل بر سه اهرم فشار متمرکز می‌شود که ستون فقرات اقتدار رژیم را متلاشی ‌سازند:

الف) انهدام اقتدار اخلاقی و مدیریتی (هدف‌گیری ستون‌های ۱ و ۲):

عملیات‌های نما، قداست و پرستیژ رهبری و شعارهای انقلابی را نابود می‌کنند. از سوی دیگر، با پیوند زدن مستقیم شخص اول رژیم به فساد سیستماتیک، غارت منابع ملی و ناکارآمدی فاجعه ‌بار، رژیم از قدرت خود برای توجیه استبداد و انزوای بین‌المللی محروم می‌شود. اقتدار سیاسی، بدون اقتدار اخلاقی، صرفا زور عریان است.

ب) فلج‌سازی کامل کنترل اجتماعی (هدف‌گیری ستون ۳):

با تعمیم نافرمانی‌های مدنی، به‌ ویژه در حوزه پوشش، از خیابان به قلب نظام اداری و اقتصادی، شکست میدانی قانون حجاب اجباری به یک پیروزی سیاسی رسمی و نمادین تبدیل می‌شود. این پیروزی، نه‌تنها اقتدار رژیم را در ملموس ‌ترین ابزار سرکوبش می‌شکند، بلکه توان اجرایی نهادهای قضایی و انتظامی را از کار می‌اندازد.

پ) تخریب انگیزه سرکوب (هدف‌گیری ستون ۴):

مهم‌ترین اهرم فشار، افزایش هزینه روانی و اجتماعی برای عاملان سرکوب است. با افشای چهره و هویت پرسنل رده پایین در محیط‌ های محلی که زندگی میکنند، ایجاد شکاف طبقاتی میان فرماندهان و بدنه بسیج، و تحمیل شرم اجتماعی، بدنه اجرایی رژیم از درون متلاشی شده و توانایی آن در اجرای دستورات سرکوب و خشونت به صفر می‌رسد.

2- قاطعیت در عمل، تعهد در گذار و پایان مسئولیت نما:

باید تاکید شود که نقشه سرنگونی با قاطعیت در عمل و بدون ذره‌ای تردید در هدف اجرا خواهد شد. لحظه‌ای که رژیم در نتیجه فشار عملیات‌های فلج‌سازی همزمان، مجبور به عقب‌نشینی رسمی از ارزش‌های بنیادین خود شود یا شاهد نافرمانی گسترده نیروهای اجرایی باشد، لحظه آغاز سرنگونی است.

در آن لحظه حیاتی، نیروی سرنگونی نما با آمادگی کامل، نه برای تصاحب قدرت، بلکه برای مدیریت لحظه خلا و جلوگیری از هرج ‌و مرج وارد عمل خواهد شد. وظیفه نما در این فاز، تنها تضمین نظم، امنیت زیرساخت‌ها و اعلام رسمی انحلال رژیم تبهکار است.

مسئولیت سیاسی کشور بلافاصله به شورای رهبری/دولت موقت منتقل خواهد شد. نیروی سرنگونی سپس به یک نیروی نظارتگر و پشتیبان مردمی تبدیل می‌شوند تا بر پاسخگویی، شفافیت و تعهد دولت موقت به اصول دموکراتیک و برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در کوتاه‌ترین زمان ممکن برای تشکیل مجلس موسسان، نظارت کند.

3- کلام آخر در راه سرنگونی رژیم و نجات ملی:

با تدوین چهار مقاله، نقشه راه انقلاب نوین بصورت کامل ترسیم شده است. این نقشه، حاصل تحلیل دقیق و پذیرش مسئولیت انسانی، اخلاقی و ملی به برقراری آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و رفاه هم‎ ‎میهنان است. با اجرای سیستماتیک نقشه سرنگونی، جنگ فرسایشی با رژیم تبهکار را به پایان خواهد رسید و فضا را برای آغاز فرآیند «راه سرنگونی» باز خواهد شد.

پیروزی ما، پیروزی زور بر زور نیست؛ بلکه پیروزی اراده ملتی است که برای رسیدن به کرامت انسانی‎ و ارزش‌های دموکراتیک، بیش از یک صد سال مبارزه با استبداد، خیانت و تبهکاری رژیم‌های حاکم بدست آمده است. هدف نهایی، استقرار نظامی بر پایهٔ حاکمیت مردم، آزادی‌های اساسی، عدالت اجتماعی و پایبندی به اصول حقوق بشر است.

این نقشه راه سرنگون طلبان است که از تحلیل عمیق فرهنگی آغاز شده و با عملیات میدانی به استقرار نظم نوین دموکراتیک ملی ختم خواهد شد.

اکبر کریمیان

19/12/2025

 

1- راه سرنگون‌طلبان

https://omid-ir.org/02-12-2025/

2- راه سرنگونی

https://omid-ir.org/09-12-2025/

3- نیروی سرنگونی

 https://omid-ir.org/12-12-2025n-s/

برای انتشار در شبکه های اجتماعی

مقالات بیشتر از این نویسنده را می‌توانید با کلیک روی نام ایشان مشاهده کنید.

تماس با ما

12 + 14 =

0 Comments

0 Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Verified by MonsterInsights