خیانت یا حماقت: خامنه‌ای در را…

خیانت یا حماقت: خامنه‌ای در را…

خیانت یا حماقت: خامنه‌ای در راه بدون بازگشت!

پنجشنبه‌ی گذشته دو سخنرانی بسیار مهم از سوی پوتین (۱) در مسکو و لاوروف (۲) در نیویورک ایراد شد. این سخنرانی‌ها از زوایای گوناگون قابل بررسی‌اند و نکاتی در بر دارند که دلایل موضع‌گیری‌های خامنه‌ای در مذاکره با غرب، به‌ویژه با آمریکا را آشکار می‌سازند.

با نگاهی به سخنان پوتین (۱) آشکار می‌شود که او با کلیدواژه‌ی «استعمار فناوری را رد می‌کنیم» می‌خواهد به کشورها کمک کند صنایع هسته‌ای مستقل خود را ایجاد کنند. این کمک شامل آموزش نیروی انسانی، همکاری با شرکت‌های محلی، بهره‌برداری از نیروگاه‌ها، و تضمین تأمین سوخت و مدیریت پسماند است.

پوتین تأکید کرد هدف او صرفاً «فروش فناوری» نیست، بلکه می‌خواهد کشورها به «صنعت هسته‌ای مستقل» دست یابند. آموزش و انتقال دانش دقیقاً همان چیزی است که به کشوری مانند ایران کمک می‌کند ظرفیت غنی‌سازی و بازفرآوری داخلی‌اش را تقویت کند. این بخش از سخنان پوتین می‌تواند «پوشش مدنی برای توانمندسازی نظامی بالقوه» تفسیر شود.

او همچنین گفت روسیه تا سال ۲۰۳۰ نخستین سامانه‌ی انرژی هسته‌ای با چرخه‌ی بسته‌ی سوخت را راه‌اندازی خواهد کرد؛ سامانه‌ای که ۹۵٪ سوخت مصرف‌شده را دوباره در راکتورها به کار می‌گیرد. این فناوری در ظاهر برای کاهش پسماند است، اما در عمل امکان بازفرآوری پلوتونیوم، با قابلیت تسلیحاتی، را نیز فراهم می‌کند. اگر این فناوری در قالب «همکاری آموزشی و صنعتی» به کشورهایی مانند ایران منتقل شود، ظرفیت نظامی‌سازی هسته‌ای به‌طور چشمگیری افزایش خواهد یافت.

نکته‌ی مهم دیگر در سخنان پوتین، تأکید بر تأمین مالی پروژه‌های هسته‌ای توسط بانک توسعه‌ی بریکس بود؛ حمایتی که می‌تواند کشورهایی تحت تحریم یا فشار غرب، مانند ایران، را از محدودیت‌های مالی غرب مستقل سازد. این ابزار افزون بر بُعد اقتصادی، ابعاد ژئوپلیتیک نیز دارد و پروژه‌های حساس را بدون اتکا به نظام مالی غربی پیش می‌برد.

خلاصه‌ی محورها در سخنان پوتین:

الف) انتقال دانش و آموزش نیروی انسانی (ظرفیت‌سازی داخلی و استقلال از فناوری غرب)

ب) چرخه‌ی بسته و بازفرآوری سوخت مصرف‌شده (فناوری بازفرآوری پلوتونیوم؛ میان‌بُر تسلیحاتی)

پ) تأمین منابع اورانیوم و امنیت عرضه (کاهش وابستگی به بازار جهانی)

ت) حمایت مالی از پروژه‌های بزرگ هسته‌ای (بی‌اثر کردن تحریم‌ها)

هزاران کیلومتر دورتر از مسکو، در همان روز که پوتین سیاست‌های «ضد استعماری فناوری» خود را تشریح می‌کرد، لاوروف وزیر امور خارجه‌ی روسیه در نشست وزرای گروه ۲۰ در نیویورک گفت(2):

“ناتو و اتحادیه‌ی اروپا در حال جنگ با روسیه هستند. نمونه‌ی روشن آن، بحرانی است که غرب در اوکراین ایجاد کرد؛ بحرانی که به‌وسیله‌ی آن ناتو و اتحادیه‌ی اروپا می‌خواهند، و همین حالا هم اعلام کرده‌اند، جنگی واقعی علیه کشور من به راه بیندازند و مستقیم در آن مشارکت داشته باشند”.

از سخنان لاوروف دو نکته‌ی اساسی برداشت می‌شود:

الف) روابط روسیه و غرب به‌سرعت به سمت «نقطه‌ی بدون بازگشت» می‌رود. لحن تند و صریح لاوروف، به‌ویژه تأکید بر «جنگ واقعی» با روسیه، سطح اتهام و خصومت را بالاتر برد. این نوع ادبیات در محافل چندجانبه مانند نشست گروه ۲۰ نشان می‌دهد مسکو دیگر تمایلی به حفظ ظواهر دیپلماتیک ندارد.

ب) روایت روسیه از جنگ اوکراین تغییر یافته است: از «جنگ نیابتی» به «جنگ مستقیم». این تحول بیانگر نزدیک‌شدن گفتمان رسمی روسیه به پذیرش برخورد مستقیم با غرب است.

با وجود این، هر دو سخنران هنوز کانال‌های دیپلماتیک را به‌طور کامل نبسته‌اند. اما فاصله‌ی اندکی با «نقطه‌ی بدون بازگشت» باقی مانده است. بازسازی اعتماد تقریباً غیرممکن شده و هر مذاکره‌ای تنها تاکتیکی خواهد بود تا از رسیدن به وضعیت «بازگشت‌ناپذیر» جلوگیری شود.

اکنون اگر سخنان پوتین و لاوروف را کنار هم بگذاریم، روشن می‌شود ایران از نگاه مسکو فرصتی تازه برای تقابل با غرب یافته است. برای پوتین، وجود متحدانی مانند ایران که جبهه‌های فشار بر غرب را گسترش دهند، ارزشمند است. همین امر خامنه‌ای را در موقعیتی فرصت‌طلبانه قرار می‌دهد؛ موقعیتی که می‌تواند امتیازهای بیشتری از مسکو در حوزه‌های نظامی و فناوری بگیرد. اما آنچه او نادیده می‌گیرد این است که چنین «فرصتی» هزینه و محدودیت‌های سنگین نیز دارد.

در سطح ژئوپلیتیک، روسیه در حال ساختن روایتی از «جهان چندقطبی علیه غرب» است و ایران در این روایت جایگاهی ویژه به‌عنوان متحد سرسخت ضدغربی دارد. این شرایط شاید در کوتاه‌مدت به تهران امکان مانور بیشتری بدهد، اما در بلندمدت می‌تواند بقای ایران را با خطرات بزرگ مواجه کند.

در حقیقت، ایران امروز فرصتی ژئوپلیتیک برای کسب حمایت روسیه به‌ویژه در حوزه‌های هسته‌ای و نظامی دارد، اما این فرصت به‌شدت پرریسک است: افزایش حساسیت غرب، تحریم‌های سخت‌تر، فشار دیپلماتیک شدیدتر و حتی احتمال گزینه‌های نظامی. به بیان ساده،

خامنه‎ای ممکن است در کوتاه‌مدت احساس قدرت بیشتری کند، اما در بلندمدت صرفاً به مهره‌ای در شطرنج سیاسی مسکو تبدیل خواهد شد؛ ابزاری برای فشار بر غرب، نه یک متحد برابر.

هرچه مسکو به تهران نزدیک‌تر شود، حساسیت غرب و اسرائیل بیشتر خواهد شد. اگر روسیه واقعاً فناوری‌های حساس مانند چرخه‌ی بسته‌ی سوخت یا ظرفیت بالای غنی‌سازی را به ایران منتقل کند، خطر تحریم‌های سنگین‌تر، فشارهای گسترده‌تر و حتی حملات احتمالی افزایش می‌یابد.

در نهایت، روسیه همواره منافع خود را بر هر چیز مقدم می‌دارد. اگر روزی معامله‌ای با غرب برای کاهش فشارها فراهم شود، احتمال زیادی هست که مسکو حمایت حیاتی از تهران را کاهش دهد

اکبر کریمیان

26/سبتامبر/2025

1- سخنان پوتین:

https://www.rt.com/russia/625266-putin-russia-nuclear-energy

2- سخنان لاوروف:

https://www.rt.com/russia/625268-lavrov-nato-war-russia-ukraine

ابوعطا‌خوانی خامنه‌ای در سایه …

ابوعطا‌خوانی خامنه‌ای در سایه …

ابوعطا‌خوانی خامنه‌ای در سایه تقابل روسیه و آمریکا!
مواضع ضدآمریکایی رهبر جمهوری اسلامی بیش از آن‌که حاصل شجاعت یا آینده‌نگری باشد، تابعی از تحولات
 بیرونی است. همان‌طور که در مثل عامیانه گفته‌اند: «وقتی آب سربالا می‌رود، قورباغه ابوعطا می‌خواند.» سخنرانی اخیر خامنه‌ای نیز در فضایی شکل گرفت که موازنه قدرت میان روسیه و آمریکا در جنگ اوکراین دستخوش تغییر شده و او این شرایط را فرصتی برای نمایش اقتدار ظاهری خود یافته است.
در دو روز گذشته، دولت ترامپ چرخشی آشکار در مواضع خود نسبت به اوکراین داشت. او که پیش‌تر بر زلنسکی فشار می‌آورد تا برای صلح بخشی از خاک کشورش را به روسیه واگذار کند، این بار بر حق اوکراین برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی تأکید کرد. حتی فراتر از آن، اعلام نمود که کشورهای ناتو مجازند هواپیماهای روسی را در صورت ورود به حریم هوایی‌شان هدف قرار دهند. چنین مواضعی نشان می‌دهد که فشار واشینگتن بر مسکو دیگر محدود به عرصه سیاسی و اقتصادی نیست و به حوزه نظامی نیز گسترش یافته است.
این تغییر در سیاست آمریکا هم‌زمان با آغاز یک جنگ اقتصادی جدید بود. ترامپ برای مهار حمایت‌های چین و هند از روسیه، تعرفه‌های سنگینی بر واردات کالاهای این دو کشور وضع کرد. این رویکرد عملا آنها را در تقابل مستقیم با واشینگتن قرار داد، اما در عین حال به نزدیکی بیشتر سه کشور روسیه، چین و هند و استحکام پیمان بریکس انجامید. چنین آرایش جدیدی در نظام بین‌الملل، خامنه‌ای را به این تصور رسانده است که فضای تنفس بیشتری برای او و حکومتش فراهم شده است.
با این زمینه، سخنرانی اخیر خامنه‌ای را باید بیش از هر چیز تلاشی برای بهره‌برداری تبلیغاتی از شرایط جهانی دانست. او کوشید در سه محور اصلی بر اقتدار و نقش تعیین‌کننده خود تأکید کند. نخست، با تحریک احساسات ملی، تلاش کرد توهم «همسویی مردم با حاکمیت» در جنگ ۱۲ روزه را القا کند. در حالی‌که واقعیت اجتماعی ایران نشان می‌دهد نه فقط بی‌اعتمادی عمیقی میان مردم و حکومت وجود دارد، بلکه مردم ایران از حاکمیت و او چنان متنفرند که حتی برخی به‌ناچار از مداخله خارجی به‌عنوان راهی برای رهایی از استبداد سخن می‌گویند. این امر بیش از هر چیز بیانگر میزان جدا شدن مردم ایران از رژیم است.
دومین بخش سخنان او به حوزه علم و فناوری اختصاص داشت. خامنه‌ای از دستاوردهای هسته‌ای به گونه‌ای سخن گفت که گویا دستاوردی تازه و بی‌سابقه است، در حالی‌که فناوری مورد اشاره او بیش از ۸۰ سال پیش در کشورهای صنعتی به کار گرفته شده بود. چنین ادعاهایی نه‌تنها دستاوردی واقعی را نشان نمی‌دهد، بلکه بیشتر بیانگر نیاز حکومت به نمایش نمادین قدرت و گرفتار بودن در توهم خودبزرگ‌ بینی است.
سومین بخش سخنرانی، که اوج تکبّر خامنه‌ای را آشکار کرد، رد هرگونه مذاکره با آمریکا بود. این موضع در ظاهر نشان‌دهنده صلابت است، اما در عمل بازتاب ناتوانی رژیم در طراحی سیاستی واقع‌بینانه و متکی بر منافع و حقوق ملی است. آنچه خامنه‌ای در عمل انجام می‌دهد، تقویت موقعیت روسیه و چین است، نه دفاع از منافع ایران.
نتیجه‌ی که می‌توان از سخنان روز گذاشته خامنه‌ای گرفت، بیش از آن‌که نشان‌دهنده اقتدار او باشد، بیانگر فرصت‌طلبی و تلاش برای بقا در شرایطی است که معادلات جهانی در حال تغییر است. او از جنگ اوکراین و تقابل روسیه و آمریکا به‌عنوان پوششی برای نمایش قدرت استفاده می‌کند، اما واقعیت این است که جایگاه خامنه‌ای و رژیم تبهکارش در این معادله نه به‌عنوان بازیگری مستقل، بلکه صرفاً به‌عنوان ابزاری در خدمت منافع مسکو و پکن تعریف شده است. تلاش‌های خامنه‌ای برای نمایش اقتدار و استقلال سیاسی رژیمش، چیزی جز نابودی کشور و از بین رفتن سرمایه‌های انسانی و زیرساختارهای ایران به بار نخواهد داشت. دهان گشاد و سر توخالی خامنه‌ای این امکان را به نتانیاهو نخست وزیر تندرو اسرائیل می‌دهد تا در سیاست‌های جنگی که در پیش گرفته، توان توجیه‌گری بیابد.
۲۴/سپتامبر/۲۰۲۵
اکبر کریمیان