External News برنامه های پیشنهادی مقالات انتخابی

آمریکا، نفت و جنگ در خاورمیانه

– تمایل ایالات متحده به حمایت از حکومت‌های استبدادی به‌وضوح در کودتای ۱۹۵۳ علیه محمد مصدق، نخست‌وزیر منتخب ایران، دیده شد؛ زمانی که سازمان سیا کودتا را طراحی کرد و محمدرضا شاه پهلوی را به قدرت بازگرداند.
– شرکت‌های نفتی نیز نقش مهمی در تقویت حکومت‌های استبدادی در سراسر منطقه ایفا کردند. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، مقامات دولت آمریکا و مدیران شرکت‌های نفتی از قدرت گرفتن ملی‌گرایان عرب و احتمال اینکه آن‌ها صنایع نفتی را ملی کنند و از تأمین منافع غربی‌ها سر باز زنند، وحشت داشتند. دولت آمریکا و شرکت‌های نفتی، چنین سناریویی را تهدیدی جدی برای منافع ایالات متحده در جنگ سرد و کنترل منابع خلیج فارس تلقی می‌کردند.
– دکترین نیکسون از متحدان آمریکا می‌خواست مسئولیت بیشتری در دفاع از خود بر عهده بگیرند. سیاست‌گذاران آمریکایی این دکترین را در خلیج فارس به کار بستند و نیروهای نظامی ایالات متحده را “در افق” نگه داشتند، به این معنا که حضور مستقیم نظامی را کاهش داده و بر تجهیز و تقویت نیروهای محلی تأکید کردند.
– دولت آمریکا تمرکز اصلی خود را بر تقویت ایران و عربستان سعودی قرار داد و این دو کشور را به‌عنوان “دو ستون” استراتژی جدید ژئوپلیتیکی آمریکا در منطقه حمایت کرد. بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۹، ایالات متحده بیش از ۲۲ میلیارد دلار تسلیحات به ایران فروخت که حدود سه‌چهارم کل خریدهای تسلیحاتی ایران در آن دهه را تشکیل می‌داد. میزان فروش سلاح به عربستان سعودی کمتر بود، اما همچنان قابل‌توجه؛ کمتر از ۳.۵ میلیارد دلار در طول دهه ۱۹۷۰، که با توجه به اینکه آمریکا فروش سلاح به عربستان را از سال ۱۹۷۲ آغاز کرد، رقم مهمی محسوب می‌شد.
– پیامدهای سیاست جدید نظامی‌سازی قابل توجه بود. اگرچه این سیاست‌ها در ابتدا موجب بی‌ثباتی فوری نشدند، اما زمینه را برای دورانی از خشونت و ناامنی که در سال‌های بعد پدید آمد، فراهم کردند. با گسترش نظامی‌گری به‌عنوان یک پدیده منطقه‌ای، دیکتاتورهای خلیج فارس جسورتر شدند و به تهدیدی فزاینده برای یکدیگر تبدیل گشتند. تنش‌های رو به افزایش در خلیج فارس، به‌ویژه بین ایران و عراق، ریشه در سیاست‌های پیچیده داخلی و منطقه‌ای داشت. بااین‌حال، رهبران درگیر در منطقه، برای تضمین امنیت خود، میلیاردها دلار سلاح خریداری کردند، امری که دولت ایالات متحده و صنایع تسلیحاتی آمریکا به گرمی از آن استقبال کردند. نتیجه، نظامی‌سازی گسترده‌تر منطقه و سودآوری هنگفت برای مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا بود. تا پایان دهه ۱۹۷۰، بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت در خلیج فارس در یک رقابت تسلیحاتی تمام‌عیار قرار داشتند.
– بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹، ایران، عراق و عربستان سعودی ۵۶ درصد از کل تسلیحات فروخته‌شده در خاورمیانه را خریداری کردند و نزدیک به یک‌چهارم از کل خریدهای تسلیحاتی جهان را به خود اختصاص دادند.
– پس از اولین جهش قیمت نفت، کشورهای نفت‌خیز خلیج فارس قدرت بیشتری نسبت به قبل پیدا کردند. تا اواسط دهه ۱۹۷۰، این کشورها با میلیاردها دلار درآمد جدید از نفت، وارد یک دوره طولانی هزینه‌های داخلی شدند و منابع مالی هنگفتی را برای حل مسائل اجتماعی، اقتصادی و حتی مشکلات بالقوه سیاسی اختصاص دادند. حکومت‌های منطقه، میلیاردها دلار در برنامه‌های نوسازی، توسعه و خدمات اجتماعی فراگیر از تولد تا مرگ سرمایه‌گذاری کردند.
– هدف از این هزینه‌ها، توزیع ثروت نفتی برای جلوگیری از ناآرامی‌های احتمالی بود. و این احتمال ناآرامی کم هم نبود. بیشتر حاکمان استبدادی خلیج فارس، یا از طریق جنگ و فتح به قدرت رسیده بودند، یا از طریق اتحاد با قدرت‌های امپریالیستی، یا ترکیبی از هر دو!
– دو متحد اصلی آمریکا در منطقه، حاکمان ایران و عربستان سعودی، با ترکیبی از سرکوب و تطمیع، ابتدا قدرت را به دست آوردند و سپس آن را حفظ کردند. اما حتی پس از دهه‌ها حکومت، هیچ‌یک از این رژیم‌ ها مشروعیت واقعی در میان شهروندان خود نداشتند.
– در ایران و عربستان، شکاف‌های عمیق سیاسی داخلی آشکار بود. اگرچه اکثر مردم دو‌کشور از ثروت جدید و خدماتی که فراهم کرده بود بهره‌مند شدند، بسیاری همچنان از سیاست‌های سرکوبگرانه حکومت‌ هایشان ناراضی بودند. هر دو رژیم تصور می‌کردند که توزیع گسترده ثروت، می‌تواند هرگونه نارضایتی بالقوه را خاموش کند. با این‌ حال، هیچ‌یک از آن‌ها اصلاحات جدی انجام ندادند و هیچ نقشی برای مشارکت سیاسی مردم در حکومت در نظر نگرفتند.
– عربستان سعودی، به دلیل جمعیت کمتر، سیاست‌های کمتری بر پایه سرکوب مستقیم داشت، هرچند تهدید به خشونت دولتی همواره وجود داشت. در مقابل، شاه ایران یک دیکتاتور بی‌رحم و ظالم باقی ماند.
– مارتین انالز (Martin Ennals) دبیر کل سازمان عفو بین‌الملل، در سال ۱۹۷۷ اظهار داشت:
“ایران بالاترین نرخ اجرای احکام اعدام در جهان را دارد، هیچ سیستم قضایی معتبر غیرنظامی در آن وجود ندارد و سابقه شکنجه در این کشور غیرقابل باور است. هیچ کشوری در جهان کارنامه‌ای بدتر از ایران در زمینه حقوق بشر ندارد.”
– رهبران ایران و عربستان سعودی چنین می‌پنداشتند که افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی و قدرت هزینه‌کرد جدیدشان، به آن‌ها این امکان را داده است که استبداد خود را تداوم بخشند. برنامه‌های اجتماعی آن‌ها، تلاشی برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بود، قراردادی که در آن، دولت ثروت را بازتوزیع می‌کرد و در عوض، انتظار اطاعت کامل سیاسی داشت. بسیاری، چه در داخل ایران و عربستان و چه در خارج از آن‌ها، تصور می‌کردند که این قرارداد اجتماعی جدید و درآمدهای نفتی، پایه‌های این رژیم‌ها را مستحکم‌تر کرده است.
نه در عربستان سعودی و نه در ایران، این معامله دوام نیاورد. برخلاف انتظار، این رژیم‌ها پس از رونق نفتی دهه ۱۹۷۰ قدرتمندتر نشدند، بلکه تا پایان این دهه، در برابر فشارهای داخلی آسیب‌پذیر شدند.
– عربستان سعودی در نوامبر ۱۹۷۹ با دو شورش داخلی مواجه شد. در استان شرقی این کشور، ده‌ها هزار شیعه علیه حکومت سعودی قیام کردند و به‌ویژه از جایگاه خود به‌عنوان شهروندان درجه دوم ناراضی بودند. هم‌زمان، اما به‌ صورت جداگانه، صدها شورشی، مسجدالحرام در مکه را اشغال کردند. این شورشیان، خاندان آل سعود را حاکمان نامشروع دانسته و علیه آن‌ها شوریدند. این تصرف دو هفته به طول انجامید تا اینکه در نهایت، نیروهای ویژه سعودی و فرانسوی توانستند آن‌ها را سرکوب و از مسجد بیرون کنند.
– بااین‌حال، نظام استبدادی ایران، که بر پایه درآمدهای نفتی بنا شده بود، حتی آسیب‌پذیرتر از عربستان سعودی بود. در سال ۱۹۷۹، انقلابیون ایرانی شاه را از قدرت سرنگون کردند. سقوط شاه، که تا چند سال قبل غیرقابل تصور به نظر می‌رسید، سیاست دو ستون آمریکا را نابود کرد. از دید سیاست‌گذاران آمریکایی، انقلاب ایران توازن قدرت در منطقه را به‌شدت تغییر داد و ایران را از متحد راهبردی ایالات متحده به یک دشمن خطرناک تبدیل کرد.
– صرف‌نظر از جایگاه جدید ایران در منطقه، انقلاب ۱۹۷۹ به‌طور قطعی به وابستگی آمریکا به قدرت‌های محلی نظامی‌شده به‌عنوان حافظان نظم منطقه‌ای خلیج فارس پایان داد. اگرچه آمریکا در دهه ۱۹۸۰ و پس از آن، به نظامی‌سازی عربستان سعودی و دیگر تولیدکنندگان نفت عرب ادامه داد، اما رهبران آمریکایی دیگر باور نداشتند که این رژیم‌های محلی، ظرفیت سیاسی لازم برای حفظ منافع آمریکا را دارند.
@Human_rights_for_world