طرح صلح نمایشی ترامپ مقدمه اشغال کامل غزه و جنگی ویرانگر علیه ایران
نویسنده: شکراله مسیح پور
۱۵ مهر ۱۴۰۴
۷ اکتبر ۲۰۲۳ تنها یک روز خون بار نبود ، بلکه آغازی بود برای ادامه اشغالگری اسرائیل، نسل کشی و پاک سازی قومیتی در فلسطین و تغییرات ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک در خاور میانه با محوریت ایران.
طرح فریب آمیز ۲۰ ماده ای *ترامپ*، در ظاهر راه حلی برای پایان مناقشه، اما در واقعیت ابزاری است برای تداوم اشغالگری اسرائیل و نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین.
بسیاری از آگاهان بر این باورند که طرح ترامپ -نتانیاهو ، بدون در نظر گرفتن حقوق مردم فلسطین، صرفا به نفع صهیونیسم جهانی طراحی شده، طرحی که به تحکیم اشغالگری اسرائیل کمک می کند.
از بند های ۲۰ گانه طرح ترامپ ، کافیست به چند مورد کلیدی آن اشاره کنیم تا به ماهیت توطئه آمیز آن پی ببریم. طرح اولیه شامل ۲۱ ماده بود که با حذف ماده ۲۱ ، مبنی بر اینکه اسرائیل کرانه باختری را به خاک خود ملحق نخواند کرد، به ۲۰ ماده تقلیل یافت. آیا با این تغییر اساسی، در یک نگاه ساده نمی توان به سو نیت ترامپ در باز گذاشتن دست رژیم اسرائیل به اشغال کرانه باختری در آینده ای دور یا نزدیک پی برد!؟ کافیست چند ماده دیگر از طرح را از نظر بگذرانیم تا به عمق فاجعه ای قریب الوقوع پی ببریم.
*ماده ۵* : باید ابتدا تمام اسرای زنده اسرائیل آزاد و اجساد کشته های اسرائیلی، به اسرائیل تحویل شوند.
*ماده ۶*: حماس بطور کامل خلع سلاح شده و اسرائیل شرایط لازم برای عفو عناصر خلع سلاح شده که مایل به ترک غزه هستند را فراهم خواهد کرد. (مقدمه اخراج نیروهای حماس از غزه)
*ماده ۹:* غزه زیر نظر یک حکومت انتقالی موقت توسط تکنوکرات ها ، متشکل از فلسطینیان واجد شرایط(بخوان فلسطینیان مورد تائید ترامپ و نتانیاهو) و کمیته های بین المللی به ریاست ترامپ اداره خواهد شد. در این ماده نه ماهیت حکومت انتقالی روشن شده ، نه انتقال به وضعیت مشخص و نه اینکه این دوره موقت چه مدت طول خواهد کشید. آیا با توجه به وعده شکنی های ترامپ در گذشته ، سرانجام نیکی برای مردم غزه متصور خواهد بود ، در حالی که همه اصول ” *صلح* “در هاله ای از ابهام است. به ویژه که تاکید شده حماس یا هیچ فردی از حماس در این هیئت به اصطلاح صلح، نقشی نخواهد داشت. البته از فرد رسوایی به نام تونی بلر (Tony Balir) , نخست وزیر اسبق انگلیس که در گذشته به خاطر خیانت به مردم فلسطین، جایزه یک میلیون دلاری را از اسرائیل دریافت کرد، به عنوان رئیس اجرایی کمیته *”صلح* ” نام برده شده. با امضای این طرح ، کنترل کامل فلسطین در دستان اسرائیل می ماند و در عمل کلید همه چیز در دستان نتانیاهو.
دیوید هرست (David Hearst), ژورنالیست بریتانیایی و سردبیر نشریه میدل ایست(Middle East)
چنین می نویسد:
” *رهبران عرب ممکن است ادعا کنند که فریب خورده اند اما آنچه که روشن است، خیانت آنها به مردم غزه در دل یک نسل کشی تمام عیار است”* وی ادامه می دهد که سیاست های نسل کشی و اشغال گری اسرائیل، نه تنها فلسطین بلکه کل منطقه را به بی ثباتی و در گیرهای گسترده سوق خواهد داد. (آن چه که دقیقا موضوع نوشتارام است . *مسیح پور* )
*ماده ۱۳:* در این ماده آمده است. که حماس و سایر گروه های فلسطینی (منظور حتا گروه های مردمی فلسطینی- نویسنده)، موافقت می کنند که هیچ نقشی در اداره غزه، چه مستقیم ، چه غیر مستقیم نداشته باشند. در این ماده به غایت غیر انسانی و متضاد با اصول بنیادین منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد ، کل مردم فلسطین از حق ذاتی شرکت در تعیین سرنوشت خویش محروم شده اند.
پس از کشتار بیش از ۷۰٫۰۰۰ نفر، از جمله کودکان و سالمندان ، ۱۰,۰۰۰ نفر مدفون در زیر آوار، بیش از ۳۴۵۰۰۰ کشته از گرسنگی، سرما و سایر عوامل، تخریب ۹۰٪ از خانه های مردم و ۲,۹۰۰,۰۰۰ بی خانمان که کشتار آنان تا لحظه نوشتن این سطور و علیرغم مذاکرات ادامه دارد، آیا دنیا حق ندارد که تصور کند پروژه به اصطلاح صلح ترامپ، فریب بزرگی در جهت تثبیت هژمونی اسرائیل بر کل فلسطین و خاور میانه ، از جمله ایران است؟
ساده لوحی سیاسی است ، اگر کسی باور کند ترامپ که ارتش اسرائیل را با آن همه سلاح های مرگبار تجهیز نمود تا نتانیاهو بر سر مردم اسرائیل ، لبنان و ایران بریزد، صبح یکی از روزهای سپتامبر ۲۰۲۵ از خواب بیدار شده و ناگهان اشک اندوه بر مظلومیت مردم فلسطین بریزد. بر عکس، طرح ترامپ بخشی از پروژه دستیابی آمریکا و اسرائیل به خاور میانه با محوریت ایران با ذخایر استراتژیک نفت و گاز و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک است.
گر چه آمریکا به دنبال یک جمهوری اسلامی ذلیل و ناتوان است و نه سر نگونی کامل جمهوری اسلامی، اما هیولایی مانند نتانیاهو، به عنوان حافظ منافع صهیونیسم جهانی ، با نفوذ AIPAC (لابی اسرائیل در آمریکا), نقشه شومی را برای دستیابی به منابع سرشار خاور میانه به پیش می برد.
همزمانی طرح ترامپ با مکانیزم ماشه، اخراج جمهوری اسلامی ایران از سوریه، عراق و لبنان ، تصرف غزه و خلع سلاح حماس، کشتار سرکردگان سپاه پاسداران و حذف دانشمندان هسته ای که بدون همکاری جاسوسان اسرائیل در سطوح بالای سپاه و دستگاه های امنیتی ممکن نبود ، بمباران لانچر های پرتاب موشک و سایت اتمی فوردو، بازگشت آمریکا به پایگاه هوایی بگرام ( Bagram Air Field ) در افغانستان ، انتقال حد اقل ۲۴ فروند هواپیمای سوخت رسان نظامی از نوع KC135 و KC46 از پایگاه های هوایی آمریکا به اروپا که نشان از آمادگی نظامی آمریکا برای تسلیم و تضعیف جمهوری اسلامی دارد ، همه و همه ، گام هایی برای یک حمله گسترده برای تسلیم ایران است. به نظر می رسد جنگ ۱۲ روزه که افزون بر خسارات جانی، خسارات سنگینی به تاسیسات هسته ای، نظامی و حیاتی کشور وارد نمود ، برای اسرائیل ، آزمایشی بود تا به نقاط ضعف و قوت خود و جمهوری اسلامی پی برده و به ترمیم نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت آفندی و پدافندی خود برای حمله بعدی اقدام نماید.
*تاثیر بحران های اقتصادی و اجتماعی و انزوای جهانی جمهوری اسلامی در جنگ قریب الوقوع*
دشمنی حکومت جمهوری اسلامی با مردم ایران و نارضایتی های داخلی می تواند تاثیرات مخربی بر توانایی نظامی جمهوری اسلامی در مقابل تهدیدات خارجی داشته باشد. بی تردید، نارضایتی داخلی با عث می شود که حکومت اسلامی نتواند منابع انسانی خود را برای دفاع از کشور بسیج نماید. نیروهای نظامی و امنیتی که از پشتوانه مردمی برخوردار نباشند، کارآیی شان در مقابل دشمن به حد اقل خواهد رسید. بطور کلی دشمنی حکومت با مردم ، به عنوان یک عامل منفی در مواجهه با تهدیدات خارجی بی اثر نخواهد بود. از دیگر سو جناح جنگ طلب که بخشی آگاهانه و بخشی توهم پیروزی با تکیه بر ایدئولوژی به اصطلاح انقلابی را به جای عقلانیت و دیپلماسی نشانده اند، به آتش، جنگی میدمند که در صورت گسترش، دامنه آن نه تنها ایران بلکه منطقه را به جهنمی سوزان تبدیل خواهد کرد، به ویژه اگر روسیه در اثر یک اشتباه استراتژیک فاجعه بار وارد این کار زار شود. انزوای جهانی جمهوری اسلامی و تحریم ها نیز می تواند توانایی جمهوری اسلامی در جنگ با اسرائیل را شدیداً محدود و ماشین جنگی جمهوری اسلامی را زمین گیر کند *آیا راه حلی برای کاهش احتمال جنگ متصور هست*؟!
نقش مردم و مبارزات ضد دیکتاتوری مردم هر کشور در تعیین سر نوشت خود، برجسته و تعیین کننده خواهد بود. مبارزات مردم می تواند نقش موثری در جلوگیری از تنش نظامی میان کشورها از جمله ایران و اسرائیل ایفا کند. این مبارزات می تواند به عنوان یک عامل باز دارنده ، با فشار به دولت ها و پارلمان و تشکیل جبهه واحد ضد جنگ، صدای خود را به گوش جامعه جهانی رسانده و پشتیبانی بین المللی را برای کاهش وقوع جنگ جلب نماید.
گر چه با وجود دشمنی سیاسی و تاریخی جمهوری اسلامی با اسرائیل ، غرب ستیز ی و فرصت سوزی های تاریخی طی حدود ۵۰ سال گذشته از یکسو و ماهیت صیهو فاشیسم حزب حاکم اسرائیل از دیگر سو، اجتناب از جنگ را نسبتا پیچیده کرده ولی در صورت رویکرد جمهوری اسلامی به عقلانیت سیاسی و بازگشت از راه غلط رفته و گام نهادن در مسیر صلح و دوستی با جامعه جهانی و به ویژه تغییر سیاست داخلی به شرح زیر می توان کور سویی از نور را در انتهای تونل تاریک جمهوری اسلامی انتظار داشت.
۱- جایگزینی دیپلماسی فعال و سازنده توام با حسن نیت در عمل و استفاده از نقش میانجی گری دیگر کشورها به جای ادعای نخ نمای ام القرای اسلام
۲- تمرکز بر اعتماد سازی از طریق تحویل اورانیم غنی شده به کشوری ثالث بمنظور کاهش احساس تهدید علیه اسرائیل .
۳-پرهیز از شعار *محو* اسرائیل از کره زمین و دست برداشتن از سرازیر نمودن سرمایه های ملی به جیب حزبالله ، نیروهای حشدالشعبی و حوثی های یمن و چپاول سرمایه های ملی.
۴-امضای پیمان های عدم تجاوز متقابل بنا به ضرورت و پایبندی به میثاق های بین المللی.
۵- اجرای کامل مفاد حقوق بشر و حقوق شهروندی از جمله حقوق پایمال شده زنان، کودکان، قومیت ها کارگران و زحمت کشان و پیروان دیگر آئین ها ، حتا بی دین ها و ناباوران .
۶- توقف دستگیری، آزار و شکنجه مخالفان و منتقدان ، لغو اعدام و آزادی کلیه زندانیان سیاسی.
۷- پذیرش اینکه هیچ قله ای فتح نشده و تنها با تکیه به مردم می توان کشور را از ته دره نیستی نجات داد.
۸- محاکمه و مجازات قاتلان فرزندان مردم از کشتار ۶۷, ۷۸, ۸۸, ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ تا کنون و نیز انحلال دادگاههای انقلاب و نهاد های فرا قانونی.
۹- قطع بودجه نهادهای ایدئولوژیک و رانتی و جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی با ایجاد بستر بازگشت نخبگان و شرکت آنان در سازندگی و توسعه متوازن و پایدار کشور
۱۰- شفافیت مالی در کلیه سطوح و ایجاد ساز و کار مشارکت فعال از طریق انتخابات آزاد بدون دخالت نهاد های فرا قانونی از جمله شورای نگهبان، مجلس خبرگان، ستاد فرمان امام و به رفراندم گذاشتن قانون اساسی ، تحت نظر نهاد های بین المللی و نمایندگان منتخب مردم .
موارد فوق الذکر به عنوان گام های حد اقلی و اولیه ای هستند که در صورت اجرای فوری و بی قید و شرط می توانند با کاهش شکاف عمیق بین حکومت و ملت خطر وقوع جنگ را کاهش دهند. گر چه مطالبات حد اقلی اشاره شده ممکن است به رویا نزدیک تر باشد تا واقعیت ولی تنها و تنها راه پیش روی رهبر و حکومت گران برای نجات کشور با هزینه های حد اقل انسانی و مالی همین است. در غیر این صورت حکومت یا از طریق جنگ و یا قیام مردمی باید به پایان خود سلام کند.
نویسنده: شکراله مسیح پور
۱۵ مهر ۱۴۰۴





0 Comments